با من که در بهار خزانم قصه های فراوانیست
با من که زخمهای فراوانی برگرده ام
به طعنه دهان باز کرده اند
هر قصه یک ترانه، هر ترانه خاطره ای دیگر
هر عشق یک ترانه ی بیدار است
در خاموشی حضورم حرف مرا بفهم
یا برای عشق، زبانی تازه پیدا کن
تا درد مشترک، زبان مشترکمان باشد.
اردلان سرفراز| @Dariush0Atfsdaa |