Фильтр публикаций


Репост из: Неизвестно
🔥اینستاگرام و یوتیوب رو مثل گالری گوشیت باز کن🎧

میگی اینجا ایرانه؟ اوکی! پس این فیلم رو کامل نگاه کن😉( تست🌐🌐🌐)

🔐فروش فیلترشکن پر سرعت با ارزانترین قیمت و با تضمین عودت وجه

❤️آماده همکاری با کافی نت ها و موبایل فروش ها

⚡️ پشتیبانی کامل تا آخرین حجم باقیمانده

🍏iOS 📱Android 💙Windows ,...
⏺🟡💬💬💬😀
⚡️⚡️⚡️,...
برای خرید پیام بدین ⬇️
❤️➡️ @myends

کانال ما
🟧➡️ @ConfigFast

⚡️سرعت رو با ما تجربه کنید


Репост из: بیپ میپ | Bip Mip
10 تا فیلم وطنی از ی زوج آوردم براتون یعنی اوففف نبینی واقعا از دستت رفته 🤤🍕

#مشاهده‌فیلم

پ.ن: دقیق نمی‌دونم زوج هستن یا نه زنه بیشتر به ج‍..نده میخوره 😂( فیک بود لفت بده )
@BipMip






دیس ترک و موزیک ویدئو جدید #گادپوری به نام «Untitled ll» منتشر شد
@Build013




⭕دیس ترک جدید 021Kid به نام "رندوم" منتشر شد🔻
@Build013




دیس بک هیپهاپولوژیست بنام " بد پولی " دیس به گاد پوری منتشر شد.
@Build013




دیس ترک جدید گاد پوری بنام "tttpttt" منتشر شد
@Build013


Репост из: بنرام
نام رمان: عشق خواستم اما پدر شدم!
ژانر: عاشقانه_درام_هم‌خونه_طنز
نویسنده : Zahra_A

خلاصه: دایان برای به دست آوردن علاقه‌ی هیلا، نوشیدنی طلسم شده رو به خوردش می‌ده.🍹🔮
اما هیلا با خوردن اون کاملا خلق و خوی بچه‌ها رو پیدا می‌کنه و حالا دایان باید از اون مراقبت کنه. اما چطوری؟
https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk
یعنی اگه یک دختر ۱۸ساله، رفتارهاش مثل بچه‌ها بشه، چه اتفاقی می‌افته؟!👧🏻😳
برای خوندن رمان تو چنل زیر جوین شید 👇
https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk


Репост из: بنرام
دایان برای به دست آوردن علاقه‌ی هیلا، نوشیدنی طلسم شده رو به خوردش میده، اما هیلا با خوردن اون کاملا خلق و خوی بچه‌ها رو پیدا می‌کنه و حالا دایان باید از یه دختر هجده ساله که مثل نوزاد رفتار میکنه مراقبت کنه😐😂

#عشق_خواستم_اما_پدر_شدم
#پارت_۱۳
نبود لف بده😋🙈

-
هیلا مانتوت رو دربیارم؟ شلوارت چی؟
به چپش هم نگرفت. یعنی امکان نداره که هیلا به همچین سوال خطرناکی واکنش نشون نده!
- یه بوس میدی یا به زور بوست کنم؟ هیلا موهات بیرونه! شلوارت اومده پایین! بند سوتینت مشخصه!
باورم نمی‌شه که همچین حرف‌هایی رو به هیلا زدم و اون فقط دستشو به سمت انگشتم گرفته بود تا مک بزنه!
انگار نمی‌فهمه چی میگم. فقط مثل یک نوزاد انگشتم رو می‌مکه و اگه انگشتم رو بکشم گریه می‌کنه و اونم نه گریه معمولی؛ بلکه یک گریه کودکانه و پر سر و صدا!
نکنه... نکنه به خاطر اون طلمسه؟ چیکار کرده باهاش؟
دستم دیگه‌ام رو پشت کتفش گذاشتم و نشوندمش. اومدم دستم رو عقب بکشم که دیدم تعادل نداره و نزدیکه از پشت بیفته. سریع دستم رو پشت کتفش گذاشتم و آروم روی زمین خوابوندمش.
با زاری به هیلا که دست و پا میزد خیره شدم.
طلسم... به جای عاشق کردن هیلا... اونو بچه کرده بود!
https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk
https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk
https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk
قضیه تازه شرو شده...
برو ببین دایان بیچاره قراره چیا ک بکشه😂😭


Репост из: بنرام
عشق خواستم اما پدر شدم😂💔
رمانی متفاوت و جدید 🤤👇

#پارت_واقعی_رمان

- این... این خون چیه؟ هیلا جاییت زخم شده؟

با ترس بدنش و چک کردم و اما جاییش زخم نبود! متعجب نگاه‌م دوباره به شلوار خونیش افتاد، دستشو روی دلش گذاشت و با گریه گفت:

- دای دای... دلم... دلد می‌کنه

تازه آیکیوم افتاد و با بیچارگی زیر لب زمزمه کردم:
- به چخ رفتی دایان پریود شده!

حالا با اینجاش چیکار کنم؟ با هول سمت گوشی رفتم و شماره مادربزرگ و گرفتم و سریع براش توضیح دادم چیشده که با بی حوصلگی جواب داد:
- تو اونو صیغه کردی دیگه محرمته پسر خودت کاراشو کن شانس هم آوردی الان خلق و خوی دخترای چهار ساله رو داره. اینقدرم وقت منو نگیر.

و تلفنو ر‌وم قطع کرد. درمونده پیش هیلا برگشتم که با بغض سمتم اومد، دستم و گرفت و با اون چشم‌هایی که اشک توشون جمع شده بود و دلم براش میرفت بهم خیره شد.

آب دهنم و قورت دادم و نگاه ازش گرفتم و با خودم گفتم:
- تو میتونی دایان... از اون اوایل ک پوشکش میکردی ک بدتر نیست. تو میتونی

https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk

دایان برای به دست آوردن علاقه‌ی هیلا، نوشیدنی طلسم شده رو به خوردش می‌ده. اما هیلا با خوردن اون کاملا خلق و خوی بچه‌ها رو پیدا می‌کنه و حالا دایان باید از اون مراقبت کنه.
https://t.me/+sThBBpOC5qc3Yzlk
دایان تصمیم میگیره هیلا رو صیغه خودش کنه تا بتونه ازش مراقبت کنه و اما و حالا هیلا پریود میشه و....😂❌🔞


Репост из: Неизвестно
بادیگاردش پ×ردشومیزنه💋👆


Репост из: بنر🔆💜
دختره نابینایی که یک ددی کراش عاشقش می‌شه و... 🦋🐾
#part18 🔞

- می‌شه، می‌شه برم دستشویی
توی گلو خندیدم، جوجه کوچولو تحریک شده بود و به #نظر تا حالا حتی به خودش دست هم نزده.

کنار #گوشش پچ زدم:
- خیلی خیلی واجبه؟
سرش رو به معنی اره تکون داد

- یعنی الان ریخته؟
بدنش منقبض تر و صورتش از #خجالت قرمز  شد و پاهاش رو به هم فشار می‌داد.

- یعنی دختر به این بزرگی خودش رو خیس کرده؟!
با حرفم پایین تنش #منقبض تر شد و کمرش رو اروم به تخت کوبید، چشم‌هاش دو دو می‌زد و ترس و شهوت رو می‌شد داخلش دید که سر درگم شده بود و حالت‌هاش برای خودش ناآشنا بود.

دستم رو به #بهشتش رسوندم، داشت نبض می‌زد، کمی بهشتش رو ماساژ دادم که ناله های بلندش شروع شد، کم کم حرکت دستم رو تند تر کردم که سفیدی چشم‌هاش دیده شد و مثل ماهی #دهنش بازو بسته می‌کرد

- بیا روباه کوچولو، برای ددی بیا
با لرزیدن پاهاش و #ناله‌ بلندی کرد و داخل دستم..

https://t.me/joinchat/ok9ZSY1fBBpkYzE0
پارت اولشو بخون عاشقش می‌شی🤤🐙👧🏻🌸


Репост из: بنر🔆💜
- اهو ناله هات بلند تر از همیشه باشن، بذار ددی قبلیت بفهمه پرنسس بهش خوش می‌گذره😈🍆

گریش قطع شد و با لـ👄ـب های #لرزون اسمش رو اروم به زبون اورد که سیلی به باسنش زدم
- اون.. اون اینجاست؟!

نیشخندی به چهره #ترسیدش زدم و کشیدمش پایین تر..خودم رو با سوراخ جلوش تنظیم کردم و یک ضرب شروع کردم به تلمبه زدن داخل #کلوچه تپلش که حالا برای من شده بود👅💦

https://t.me/joinchat/ok9ZSY1fBBpkYzE0
لیتل نابینایی که مستری خشن هر شب فیلم هاشو برای #صاحب اصلیش میفرسته..🥺👧🏻👄🐳🔞


Репост из: بنر🔆💜
توی دست‌شویی می‌گه خودشو بماله🥺🔞🐙👅👧🏻

- جانم عروسک
بغض کرده به چهره ددی توی گوشی نگاه کردم.
- جیش دالم، کی میای
#عوضم تنی نسوزم دوباله! 👄🥺

با اخم چرخید سمت دوربین
- در بیار برو
#دستشویی. گوشی رو هم ببر
سرم رو تکون دادم و کاری که گفت رو انجام دادم و با خجالت روی توالت‌فرنگی نشستم

- آفرین کوچولوم حالا کارتو کن.
سرم رو انداختم پایین از خجالت و جلوی چشم‌های
#ددی جیش کردم که لبخندی زد

- پاهات رو کامل باز کن و از اون کرم کنارت بردار بزن به خودت و نازت رو اونقدر بمال تا جذب بشه.
می‌دونستم اون کرم چیز خوبی نیست و این هم تنبیه حرف گوش نکردن دیروزمه.

مقداری از کرم رو برداشتم و شروع کردم به
#مالیدن نازم با اون کرم مخصوص که کم‌کم سوزش فلفل‌های داخل کرم شروع شد
- تند تر زیاد وقت ندارم.👿👄

سرعت دستم رو
#تندتر کردم و کم کم ناله‌هام از سوزش و لذت بلند شدند
- خوبه عروسکم برای بابایی ارضـ💦ـا شو ببینه.

دو تا از انگشت‌هام رو واردم کردم و تندتند توی خودم
#تلمبه می‌زدم که با لرزیدن پاهام... 💦🔞🐙🐳

https://t.me/joinchat/ok9ZSY1fBBpkYzE0
تنبیه‌های لیتل‌گرل فول‌هات👅
👧🏻🐣


Репост из: بنر🔆💜
[{𝑷𝒂𝒓𝒂𝒏𝒅••🐙}]

#part1

دخترک نابینای گل فروش مثل
#همیشه در حال اب دادن به گل های تازه چیده شدش بود و برادر‌ کوچک‌ترش در حال بازیگوشی.♨️🔥

شش ماه هر روز صبح زود قبل از رفتن به شرکت کارم شده اومدن به این پارک و نگاه کردن به دختر
#نابینایی که به طور حیرت‌انگیزی زیباست و چشم‌های به رنگ دریاش من رو مجذوب خودش کرده بود.

کنار دکه
#قدیمی پدر بزرگش بساط گل #فروشیش رو راه مینداخت و به زیبایی گل هارو برای مشتری ها اماده می‌کرد و با لذت بینشون نفس عمیق می‌کشید.🤤🌸🌙

نمی‌دید ولی با لبخندی که
#زیباییش رو دوچندان می‌کرد جواب مشتری‌هاش رو می‌داد و با لحن #شیرینی راجب معنی هر گلی که انتخاب می‌کردی برات حرف می‌زد و دلبری می‌کرد.💢

مثل هر روز پدر بزرگش راس تایم همیشگی از دکه کوچیکش خارج می‌شه، از جام بلند می‌شم و قدم زنان به سمتش میرم، بوی
#گل‌های رزش تو هوا پیچیده بود و عجیب حالم رو دگرگون می‌کرد.🤤

انگار به اومدنم عادت کرده بود که مثل همیشه صبح بخیری با لبخند تحویلم می‌ده و یک
#شاخه‌گل‌رز‌قرمز رو از میون هم‌نوع های خودش بیرون می‌کشه و بعد از کندن برگ های اضافش اون رو به دستم میده.

کیف پولم رو باز کردم تا پول رو حساب کنم که به سمت دیگه ای رفت و در همون حال گفت:
- نیازی نیست، امروز گل ها برای مشتری های همیشگی رایگانه 🐬💢

لبخندی کنج لبم جا خوش می‌کنه، سعی داشت از بین خرت و پرت‌های اون گوشه چیزی رو پیدا کنه تمام حرکاتش
#کودکانه و شیرین بود و انگار نابینا بودنش هیچ تاثیری روی روحیش نداشت. ❌‼️

تراول پنجاه تومنی که در اورده بودم رو به ارومی نزدیک به صندوق پول ها گذاشتم و بدون گفتن چیزی به سمت
#ماشینم حرکت کردم و..

https://t.me/+Nz29LRxKcyo0ZmU0
https://t.me/+Nz29LRxKcyo0ZmU0
دخترک نابینایی که معشوقه پسری پولدار می‌شه ولی نمی‌دونه که... 🔞🐙👧🏻
👅


Репост из: Неизвестно
رمان صصکی بانوی شهوتی💋🤘👌💦

Показано 20 последних публикаций.

2 088

подписчиков
Статистика канала