او به آرامی گفت:
"به هیچ، من به هیچ فکر میکنم."
گفتم: "اما به هیچ چیز که نمیشود فکر کرد."
او گفت: "چرا، می شود من در این لحظات احساس میکنم درونم به طور کامل خالی شده است، مثل یک فرد مست و دلم می خواهد کفش ها و لباسهایم را هم درآورم و به گوشه ای پرتاب کنم بدون هیچ باری".
📙عقاید یک دلقک
#هاینریش_بل
@bookhapdf
"به هیچ، من به هیچ فکر میکنم."
گفتم: "اما به هیچ چیز که نمیشود فکر کرد."
او گفت: "چرا، می شود من در این لحظات احساس میکنم درونم به طور کامل خالی شده است، مثل یک فرد مست و دلم می خواهد کفش ها و لباسهایم را هم درآورم و به گوشه ای پرتاب کنم بدون هیچ باری".
📙عقاید یک دلقک
#هاینریش_بل
@bookhapdf