- درسی که باید از کوبا بیاموزیم!
چند روزی است که شبکهٔ برق کوبا از کار افتاده و سراسر کشور در خاموشی فرو رفته است. مردم کوبا دهههاست که زندگی وحشتناک و غیرقابلتصوری را سپری میکنند. اکثر مردم غالباً گرسنهاند و خوردن پوست و ریشهٔ گیاهان پدیدهای متداول است. تعداد گاریهایی که با اسب و الاغ کشیده میشوند از اتومبیلهایی که آنها هم مدل هفتاد تا هشتاد سال قبل هستند، بیشتر است. اکثر مناطق شهری همچون بیغولههایی پوسیده و رها شده هستند.
دستکم تا همین هشت سال پیش استفاده از اینترنت و موبایل ممنوع بود. فضای بیمارستانها و مراکز درمانی شبیه خرابههایی است که به زبالهدانی تبدیل شدهاند. حتی برخی از زنانی که پزشک یا استاد دانشگاه هستند، مجبورند برای تأمین مخارج خود به روسپیگری تن دهند. حکومت برای تامین مخارجش شهروندان را همچون بردگان بیمزد برای کار یا جنگ به کشورهایی نظیر روسیه میفرستد و مزد آنها را دریافت میکند. تعداد زندانیان سیاسی کوبا از تعداد زندانیان سیاسی کل کشورهای آمریکای مرکزی بیشتر است. کوبا تنها کشور قارهٔ آمریکا است که در آن اردوگاههای بازپروری سیاسی وجود دارد که در دهها هزار نفر زندانی اسیرند.
چرا مردم کوبا باید چنین روزگار بگذرانند؟ آنان چه گناهی مرتکب شدهاند که باید سهمشان از زندگی این باشد؟ پاسخ را باید در تصمیمگیری و انتخاب این مردم در برهههای حساس تاریخی جستوجو کرد.
کوبا پیش از انقلاب شوم کاسترو و چهگوارا برترین اقتصاد آمریکای مرکزی را داشت و یکی از پر رونقترین مراکز توریسم جهانی بود.
در دههٔ شصت میلادی، ژان پل سارتر فیلسوف شهیر و چپگرای فرانسوی به کوبا سفر میکرد و در ستایش افکار و برنامههای کاسترو و چهگوارا کتاب مینوشت و از شور و هیجان سر از پا نمیشناخت. در آن دوره روشنفکر چپگرا یا نیمه چپگرایی را نمیتوان یافت که تحسینگر کوبای سوسیالیستی نبوده باشد. اگر سازمان سیا این خدمت بزرگ را به مردم قارهٔ آمریکا نکرده بود که ارنستو چهگوارا، این آدمکش متعصب و دیوانه را همچون موش فاضلاب از گودالی در جنگلهای بولیوی بیرون کشیده و به درک واصل کند، چند کشور دیگر در این قاره هم به سرنوشت کوبا دچار شده بودند.
آنچه امروز برای ما مردم ایران اهمیت اساسی دارد، حساسیت و هشیاری کامل نسبت به فریبها و ترفندهای روانی فعالین و روشنفکران چپگرا است. این هشیاری میتواند و باید مانع از آن شود تا امثال اسمائیل بخشیها، فرج سرکوهیها، یوسف اباذریها و کامران متینها نقشی در ساختن آیندهٔ ما داشته باشند.
توس تهماسبی
@BonyadVarahram
چند روزی است که شبکهٔ برق کوبا از کار افتاده و سراسر کشور در خاموشی فرو رفته است. مردم کوبا دهههاست که زندگی وحشتناک و غیرقابلتصوری را سپری میکنند. اکثر مردم غالباً گرسنهاند و خوردن پوست و ریشهٔ گیاهان پدیدهای متداول است. تعداد گاریهایی که با اسب و الاغ کشیده میشوند از اتومبیلهایی که آنها هم مدل هفتاد تا هشتاد سال قبل هستند، بیشتر است. اکثر مناطق شهری همچون بیغولههایی پوسیده و رها شده هستند.
دستکم تا همین هشت سال پیش استفاده از اینترنت و موبایل ممنوع بود. فضای بیمارستانها و مراکز درمانی شبیه خرابههایی است که به زبالهدانی تبدیل شدهاند. حتی برخی از زنانی که پزشک یا استاد دانشگاه هستند، مجبورند برای تأمین مخارج خود به روسپیگری تن دهند. حکومت برای تامین مخارجش شهروندان را همچون بردگان بیمزد برای کار یا جنگ به کشورهایی نظیر روسیه میفرستد و مزد آنها را دریافت میکند. تعداد زندانیان سیاسی کوبا از تعداد زندانیان سیاسی کل کشورهای آمریکای مرکزی بیشتر است. کوبا تنها کشور قارهٔ آمریکا است که در آن اردوگاههای بازپروری سیاسی وجود دارد که در دهها هزار نفر زندانی اسیرند.
چرا مردم کوبا باید چنین روزگار بگذرانند؟ آنان چه گناهی مرتکب شدهاند که باید سهمشان از زندگی این باشد؟ پاسخ را باید در تصمیمگیری و انتخاب این مردم در برهههای حساس تاریخی جستوجو کرد.
کوبا پیش از انقلاب شوم کاسترو و چهگوارا برترین اقتصاد آمریکای مرکزی را داشت و یکی از پر رونقترین مراکز توریسم جهانی بود.
در دههٔ شصت میلادی، ژان پل سارتر فیلسوف شهیر و چپگرای فرانسوی به کوبا سفر میکرد و در ستایش افکار و برنامههای کاسترو و چهگوارا کتاب مینوشت و از شور و هیجان سر از پا نمیشناخت. در آن دوره روشنفکر چپگرا یا نیمه چپگرایی را نمیتوان یافت که تحسینگر کوبای سوسیالیستی نبوده باشد. اگر سازمان سیا این خدمت بزرگ را به مردم قارهٔ آمریکا نکرده بود که ارنستو چهگوارا، این آدمکش متعصب و دیوانه را همچون موش فاضلاب از گودالی در جنگلهای بولیوی بیرون کشیده و به درک واصل کند، چند کشور دیگر در این قاره هم به سرنوشت کوبا دچار شده بودند.
آنچه امروز برای ما مردم ایران اهمیت اساسی دارد، حساسیت و هشیاری کامل نسبت به فریبها و ترفندهای روانی فعالین و روشنفکران چپگرا است. این هشیاری میتواند و باید مانع از آن شود تا امثال اسمائیل بخشیها، فرج سرکوهیها، یوسف اباذریها و کامران متینها نقشی در ساختن آیندهٔ ما داشته باشند.
توس تهماسبی
@BonyadVarahram