تو بیا به خلوت دل گله بی شمار دارد
دل و دیده ام به هر سو، رَوَد انتظار دارد
چه کنم غم تو آتش زده بر تمام هستی
منم آن شکسته دل که هوس شکار دارد
تو حصار شهر بشکن به نوای عاشقانه
همه نغمه های شورم به رهت گذار دارد
شده ای چو ماه مستی که میان برکه روید
و جهان برکه از او دل پر شرار دارد
لب ناز و ارغوانت بت روی نو بهارت
دل من هوای بوسه ز لب انار دارد
زمی و شراب لعلت بچشان به ما دمی باز
به پیاله از سبویی سرِ پر خمار دارد
به کدام سبزه زاری به کدام دشت و هامون
تو به من اشاره ای کن دلی غمگسار دارد
به نگاه روشن خود شب تیره ام بر افروز
که مرا سحر طلوعی ز تو یادگار دارد
#کبری_صیادی_هما
گروه ادیبانه
۲۴۰۳/۸/۳۰
دل و دیده ام به هر سو، رَوَد انتظار دارد
چه کنم غم تو آتش زده بر تمام هستی
منم آن شکسته دل که هوس شکار دارد
تو حصار شهر بشکن به نوای عاشقانه
همه نغمه های شورم به رهت گذار دارد
شده ای چو ماه مستی که میان برکه روید
و جهان برکه از او دل پر شرار دارد
لب ناز و ارغوانت بت روی نو بهارت
دل من هوای بوسه ز لب انار دارد
زمی و شراب لعلت بچشان به ما دمی باز
به پیاله از سبویی سرِ پر خمار دارد
به کدام سبزه زاری به کدام دشت و هامون
تو به من اشاره ای کن دلی غمگسار دارد
به نگاه روشن خود شب تیره ام بر افروز
که مرا سحر طلوعی ز تو یادگار دارد
#کبری_صیادی_هما
گروه ادیبانه
۲۴۰۳/۸/۳۰