_چقد ممه های خاله سفیده بابایی...
دلینا هینی کشید و من نچی کردم.
_بسمالله... تو از کجا میدونی بچه؟!
کارن ذوق زده جلو اومد.
_خودم دیدم از استخر اومده بود بیرون... انقددد
سفید و خوشگل بودنن... تکون میخورد!
با دیدن قیافه سرخ دلینا کارن به سمتش
دویید.
_خاله به باباییم ممه هات و نشون بده...
دلینا سرخ شده خواست فرار کنه که کارن
تاپش و پایین کشید و با دیدن سینه های
خوش فرمش کارن و بیرون کردم و...
https://t.me/+l1kZ_390kuoxODk0
دو تا پدر و پسر چشم چرون...😂🔥
دلینا هینی کشید و من نچی کردم.
_بسمالله... تو از کجا میدونی بچه؟!
کارن ذوق زده جلو اومد.
_خودم دیدم از استخر اومده بود بیرون... انقددد
سفید و خوشگل بودنن... تکون میخورد!
با دیدن قیافه سرخ دلینا کارن به سمتش
دویید.
_خاله به باباییم ممه هات و نشون بده...
دلینا سرخ شده خواست فرار کنه که کارن
تاپش و پایین کشید و با دیدن سینه های
خوش فرمش کارن و بیرون کردم و...
https://t.me/+l1kZ_390kuoxODk0
دو تا پدر و پسر چشم چرون...😂🔥