به بیان سادهتر، فناوری و دانش مربوط به آن به تنهایی کافی نیستند که تصمیم بگیریم چه پروژههایی را اجرا کنیم، چه محصولاتی را تولید کنیم یا چگونه منابع محدود را به بهترین شکل تخصیص دهیم. در واقع، هرچه دانش ما بیشتر باشد، گزینههای بیشتری در اختیار خواهیم داشت، اما این دانش به ما نمیگوید که کدام گزینه از بقیه ارزشمندتر است.
آنچه واقعاً اقتصاد را هدایت میکند
میزس همچنین به این نکته اشاره میکند که حتی گزارشهای مالی، که برای تصمیمگیری در شرکتها استفاده میشوند، فقط یک ابزار کمکی هستند:
«کارآفرین اطلاعات مربوط به گذشته را از متخصصان حقوق، آمار و فناوری دریافت میکند؛ اما تصمیم نهایی، که شامل پیشبینی شرایط آیندهی بازار است، فقط بر عهدهی خودش است.»
در واقع، چیزی که اقدامات کارآفرین را هدایت میکند، قضاوت او دربارهی ارزش است. کارآفرینان برای تأمین منابع تولید، رقابت میکنند و این رقابت، قیمتهای بازار را تعیین میکند. همانطور که کارل منگر اشاره میکند، ارزش یک کالا تا زمانی که توسط مصرفکننده استفاده نشود، ناشناخته و نامطمئن باقی میماند. بنابراین، دانش در بهترین حالت فقط یک ابزار جانبی است و نمیتواند مسیر بازار را مشخص کند
جمعبندی: دانش عامل اصلی اقتصاد نیست
بر این اساس، باید نتیجه بگیریم که دانش مسئلهی اصلی در اقتصاد نیست. بله، کمبود دانش میتواند بر تصمیمات اقتصادی تأثیر بگذارد، همانطور که کمبود منابع هم این تأثیر را دارد. اما آنچه واقعاً باعث نوآوری و رشد اقتصادی میشود، تخیل و خلاقیت کارآفرینان است—توانایی آنها در کشف فرصتهای جدید و ایجاد ارزش با استفاده از دانشی که در اختیار دارند.
دانش فناوری نه علت و نه راهنمای خلق ارزش است. همچنین، دانش مربوط به ارزش یک کالا فقط از طریق مصرف مشخص میشود، و در آن لحظه، این دانش دیگر قدیمی شده و برای تولیدکننده کاربردی ندارد—اگرچه میتواند الهامبخش ایدههای جدید باشد.
بهطور خلاصه، دانش فقط در شرایط ایستا و بدون تغییر (مثلاً در یک اقتصاد کاملاً متعادل) میتواند مفید باشد. اما در دنیای واقعی، بهتنهایی ناتوان است
@austrianschool
آنچه واقعاً اقتصاد را هدایت میکند
میزس همچنین به این نکته اشاره میکند که حتی گزارشهای مالی، که برای تصمیمگیری در شرکتها استفاده میشوند، فقط یک ابزار کمکی هستند:
«کارآفرین اطلاعات مربوط به گذشته را از متخصصان حقوق، آمار و فناوری دریافت میکند؛ اما تصمیم نهایی، که شامل پیشبینی شرایط آیندهی بازار است، فقط بر عهدهی خودش است.»
در واقع، چیزی که اقدامات کارآفرین را هدایت میکند، قضاوت او دربارهی ارزش است. کارآفرینان برای تأمین منابع تولید، رقابت میکنند و این رقابت، قیمتهای بازار را تعیین میکند. همانطور که کارل منگر اشاره میکند، ارزش یک کالا تا زمانی که توسط مصرفکننده استفاده نشود، ناشناخته و نامطمئن باقی میماند. بنابراین، دانش در بهترین حالت فقط یک ابزار جانبی است و نمیتواند مسیر بازار را مشخص کند
جمعبندی: دانش عامل اصلی اقتصاد نیست
بر این اساس، باید نتیجه بگیریم که دانش مسئلهی اصلی در اقتصاد نیست. بله، کمبود دانش میتواند بر تصمیمات اقتصادی تأثیر بگذارد، همانطور که کمبود منابع هم این تأثیر را دارد. اما آنچه واقعاً باعث نوآوری و رشد اقتصادی میشود، تخیل و خلاقیت کارآفرینان است—توانایی آنها در کشف فرصتهای جدید و ایجاد ارزش با استفاده از دانشی که در اختیار دارند.
دانش فناوری نه علت و نه راهنمای خلق ارزش است. همچنین، دانش مربوط به ارزش یک کالا فقط از طریق مصرف مشخص میشود، و در آن لحظه، این دانش دیگر قدیمی شده و برای تولیدکننده کاربردی ندارد—اگرچه میتواند الهامبخش ایدههای جدید باشد.
بهطور خلاصه، دانش فقط در شرایط ایستا و بدون تغییر (مثلاً در یک اقتصاد کاملاً متعادل) میتواند مفید باشد. اما در دنیای واقعی، بهتنهایی ناتوان است
@austrianschool