Репост из: کانال تبلیغ
❌تازه بازنشسته شده بودم که با همسرم قرار گذاشتیم بریم زیارت
پسرم با ما نیومد که کنکور دارم
همون روز اول دلشوره بدی داشتم استرس تمام وجودمو گرفت بعد زیارت اصرار کردم که برگردیم
تو مسیر هر چی تماس میگرفتم پسرم جواب نمیداد
درو باز کردیم با صحنه ای که دیدم فقط جیغ میزدم و بالا میاوردم...
پسرم توسط...⬇️⬇️
ادامه ی داستان و ماجرا 👉
سرگذشت واقعی و دردناک 🔴
پسرم با ما نیومد که کنکور دارم
همون روز اول دلشوره بدی داشتم استرس تمام وجودمو گرفت بعد زیارت اصرار کردم که برگردیم
تو مسیر هر چی تماس میگرفتم پسرم جواب نمیداد
درو باز کردیم با صحنه ای که دیدم فقط جیغ میزدم و بالا میاوردم...
پسرم توسط...⬇️⬇️
ادامه ی داستان و ماجرا 👉
سرگذشت واقعی و دردناک 🔴