گریه "هاشور" زده صورت غمگینت را
پس زده گوش ِ خدا ناله و نفرینت را
متواری شده از روی لبت ، لبخندت
بندهی اوئی و او نیست کمی دربندت!
سر ِ هر مسئلهای زود بهم میریزی
اشک را روی ِ سر ِ شیشهی سم میریزی
بغلش کردی و از ترس به خود میلرزی
مثل یک پیچ، به اطراف خودت میهرزی!
پاکت ِ خالی سیگار کنار تختات
میزند قهقهه بر بخت ِ بد ِ بدبختت
پنجره پرت شده در وسط ِ افکارت
یا تو را پرت کند یا که ته ِ سیگارت
متلاشی شده در دورترین خاطرهها
میکشی دست به مجبورترین خاطرهها
با سر افتاده به پهنای ورقپارهی تو
سایهی شومترین گریهی بیچارهی تو
دَوَرانی شده از بس به خودش پیچیده
هی نصیحت شده و حرف ِ دلی نشنیده
کوچه در بازترین حالت ِ خود،بنبست است
شهر از اشک من و خون ِ دلم بدمست است
حرفها گفته و ناگفته معلق شدهاند
دوستانم همه از بیخ دهنلق شدهاند!
خاطرم هست که در جمع، مرا گم کردی
آلت ِ مضحکه و سوژهی مردم کردی
مثل یک نوحه در اندوه محرم شدهام
مطلع شعرم و از شعر خودم کم شدهام
شکل ِ پاییزترین فصل ، غبار آلودم
مثل سیگارم و در پای خودم می دودم!
مستم از الکل صد در صد تخمیر ِ خودم
میکنم فکر ِ براندازی و تحقیر ِ خودم
خواب دیدم که به آغوش خودم جا شدهای
ماهی کوچک ِ برگشته به دریا شدهای
عشق ما فاجعهی ماه و پلنگ است گلم
دل من مثل دلت خسته و تنگ است گلم
گریه در شورترین خاطرهها عالی بود!
این وسط جای تو و شانهی تو خالی بود
#هخا_هاشمی
پس زده گوش ِ خدا ناله و نفرینت را
متواری شده از روی لبت ، لبخندت
بندهی اوئی و او نیست کمی دربندت!
سر ِ هر مسئلهای زود بهم میریزی
اشک را روی ِ سر ِ شیشهی سم میریزی
بغلش کردی و از ترس به خود میلرزی
مثل یک پیچ، به اطراف خودت میهرزی!
پاکت ِ خالی سیگار کنار تختات
میزند قهقهه بر بخت ِ بد ِ بدبختت
پنجره پرت شده در وسط ِ افکارت
یا تو را پرت کند یا که ته ِ سیگارت
متلاشی شده در دورترین خاطرهها
میکشی دست به مجبورترین خاطرهها
با سر افتاده به پهنای ورقپارهی تو
سایهی شومترین گریهی بیچارهی تو
دَوَرانی شده از بس به خودش پیچیده
هی نصیحت شده و حرف ِ دلی نشنیده
کوچه در بازترین حالت ِ خود،بنبست است
شهر از اشک من و خون ِ دلم بدمست است
حرفها گفته و ناگفته معلق شدهاند
دوستانم همه از بیخ دهنلق شدهاند!
خاطرم هست که در جمع، مرا گم کردی
آلت ِ مضحکه و سوژهی مردم کردی
مثل یک نوحه در اندوه محرم شدهام
مطلع شعرم و از شعر خودم کم شدهام
شکل ِ پاییزترین فصل ، غبار آلودم
مثل سیگارم و در پای خودم می دودم!
مستم از الکل صد در صد تخمیر ِ خودم
میکنم فکر ِ براندازی و تحقیر ِ خودم
خواب دیدم که به آغوش خودم جا شدهای
ماهی کوچک ِ برگشته به دریا شدهای
عشق ما فاجعهی ماه و پلنگ است گلم
دل من مثل دلت خسته و تنگ است گلم
گریه در شورترین خاطرهها عالی بود!
این وسط جای تو و شانهی تو خالی بود
#هخا_هاشمی