#داستان
من و خودم ساعت ۵ صبح
خوابم میاد شدیددد چون نخوابیدم به مدت مدیددد ،گرسنه ام شد ، گرسنه باشم خوابم نمی بره ... از زیر پتو گرم و نرم به سمت یخچال روانه شدم در یخچال را بازکردم ۲ تا تخم مرغ عاشق را دیدم با شدت جداشون کردم برداشتمشون و به سمت آشپزخونه گسیل کردم تا نیمرو زیبایی را خلق کنم ،
نیمرو خلق شد آنچنان زیبا که هوش از سرم رفت ، آنچنان هوش رفت که با دست خالی مایتابه را برداشتم و ناگهان صدای جِزجِز آمد ... بله سوختم ...انگشت قد و بالای رعنا وسطی پرکاربردم سوخت ... مبارک انگشتای پا ..
حالا
از "علی گرسنه بی خواب" به "علی سیر ولی سوخته بی خواب " تبدیل شدم هیچی دیگه گرسنگی رفت درد سوختی امد پس گیم میزند 👌
من و خودم ساعت ۵ صبح
خوابم میاد شدیددد چون نخوابیدم به مدت مدیددد ،گرسنه ام شد ، گرسنه باشم خوابم نمی بره ... از زیر پتو گرم و نرم به سمت یخچال روانه شدم در یخچال را بازکردم ۲ تا تخم مرغ عاشق را دیدم با شدت جداشون کردم برداشتمشون و به سمت آشپزخونه گسیل کردم تا نیمرو زیبایی را خلق کنم ،
نیمرو خلق شد آنچنان زیبا که هوش از سرم رفت ، آنچنان هوش رفت که با دست خالی مایتابه را برداشتم و ناگهان صدای جِزجِز آمد ... بله سوختم ...انگشت قد و بالای رعنا وسطی پرکاربردم سوخت ... مبارک انگشتای پا ..
حالا
از "علی گرسنه بی خواب" به "علی سیر ولی سوخته بی خواب " تبدیل شدم هیچی دیگه گرسنگی رفت درد سوختی امد پس گیم میزند 👌