🔻 امروز با انقلاب اسلامی
✍️ علی ربیعی
🔹 بحث پیرامون انقلاب پس از گذشت نیمقرن از وقوع آن، ظرایف و پیچیدگیهای خاص خود را دارد. به خصوص که یک نظام سیاسی در نتیجه انقلاب شکل گرفته و به نام انقلاب نیز تداوم یافته است. بنابراین هرگونه تحلیل پیرامون پدیده انقلاب، به طور ناخودآگاه با نوعی «اکنونزدگی» ذهنی در هم آمیخته و با قضاوت همراه میشود.
🔹 بسیاری از نویسندگان و تحلیلگران بهنام و برجسته جهانی، پدیده انقلاب اسلامی ایران را تبیین کردهاند. برخی از دیدگاه اقتصادی، اقتصاد وابسته به نفت و نیز بر اساس نظریه مدرانیزسیون، برخی دیگر از جنبههای سیاسی همچون عدم گردش نخبگان، سرکوب آزادیهای سیاسی و عدهای حتی از دیدگاه فرهنگی، آن را تحلیل کردهاند.
🔹 با این وصف، با توجه به شرایط «اکنونزده» عدهای در قالب تحلیلهای غیرعلمی، در تلاش هستند اساسا وقوع انقلاب را امری نادرست دانسته و آن را صرفا به عاملی خارجی مرتبط سازند. در صورتی که انقلابها پدیدهای اجتماعی هستند که درصورت بروز برخی شرایط در کنار هم، طی یک فرایند پدید می آیند. در چنین وضعیتی تحولات لایههای پایین اجتماعی به سطح عمومی کشانده شده و حرکتهای شورشوار با برخی خصوصیات در هم میآمیزد و نارضایتی گسترده مداوم به شکلیتودهوار با یک رهبری قاطع، تبدیل به انقلاب میشود. ریشههای مذهبی جامعه ایران همراه با رهبری بر دلهای مردم از سوی امام(ره) باعث بهثمر رسیدن انقلاب اسلامی شد.
🔹 انقلابها، به طور طبیعی و اجتنابناپذیر دارای تاثیرات برونمرزی بوده و از جنبه نظری بسط مییابند. دشمنی دیرینه و تعارضات ژئوپولیتیکی و طمع به خاک ایران همراه با کینهورزی صدام و ترس از بسط انقلاب، یک جنگ بزرگ و طولانی مدت را بر ایران تحمیل کرد که نه جنگ بین دو کشور بلکه در واقع، جنگ بین یک انقلاب با بخشی از قدرتهای منطقهای و جهانی بود. پس از آن نیز، تحریمها هم بر جامعه تحمیل شد. این دلایل به علاوه عوامل داخلی چون فقدان نهادسازی مناسب، عدم گردش نخبگان (که منجر به وجود آمدن یک بروکراسی ضعیف شد)، به همراه سیاستهای انقباضی در حوزه سیاسی و جدالهای در بین انقلابیون، ابتدا با دگرسازی و سپس با خود و در درون خود، شرایطی را پدید آورد که نسلهای جدید با «اکنونزدگی» و حال امروزشان، نسبت ذهنی خود با انقلاب را تبیین میکنند.
🔹 در این میان، یک پدیده مسئلهساز، جریانی است که با انقلابی نامیدن خود، هرگونه دیدگاه و اقدام خود را منتسب به انقلاب میخوانند و نمایندگی نسل انقلاب را به اسم خود سند زدهاند و افکار مخالف خود را ضدانقلاب و یا غیرانقلابی قلمداد میکنند. این جریان همواره در بخشی از ساختار قدرت، حضور داشته و مدام نقشآفرینی میکنند. روایت و قرائت این افراد از انقلاب، ساز جدایی نسلهای جدید را کوک میکند.
🔹 من معتقدم هنوز هم شعارها، خواستها و ظرفیتهای انقلاب همچون استقلال، آزادی و جمهوری در گسترهای از معنویت، هیچگاه رنگ کهنگی نمیگیرد و با بازخوانی و روایت درست از آنچه که خواست انقلابیون بود، میتوان آنها را با خواستها و نیازهای امروز نیز پاسخگو کرد.
اتفاقا، جامعهشناسان برجسته جهانی، دو نسل متاخر را با صفت «نسلهایی با ارزشهای ابراز وجود» تحلیل کردهاند. قطعا با جوهره آزادی وهمراه کردن آن با منطق اجتماعی، «نسلهای ابراز وجودی» پاسخ خود را میگیرند. امروز چقدر «آزادی» که گفتگو و اقناع را به جای عدم تحمیل عقیده رواج دهد، پاسخگو است.
خواست مشارکت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نسلهای امروز، برونماندگان از قدرت و گردش نخبگان مگر مفهومی به جز «در صحنه بودن مردم» که از همواره از سوی امام راحل مطرح میشد است؟
🔹 امروز هم میتوان در مسیر وفاق با جامعه، با کنار زدن خالصسازی و با گشودگی بیشتر، مشارکت گروههای سیاسی را جلب کرده و با باز کردن آغوش برای افرادی که به بهانههای مختلف اجازه حضور نمییابند، برون ایستادگان و برون ماندگان، جوانان بینام و نشانی که عضو ستاد و جناحی نبودهاند و مزیت بزرگشان در وجود خودشان است میتوانیم نهادسازی بزرگی انجام دهیم.
🔹 همچنین در همین روزها میتوانیم با تدبیری عزتمندانه، علاوه بر حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی - که تاکنون به خوبی انجام گرفته- استقلال اقتصادی را نیز با عقب راندن تحریمها و ارائه منطق ایرانی در جهان با سیاست «نه شرقی، نه غربی» را در همه ابعاد تداوم بخشیم.
🔹 آرمانها و مبانی انقلاب هنوز هم میتواند پاسخگوی نسلی باشد.
@alirabiei_ir
✍️ علی ربیعی
🔹 بحث پیرامون انقلاب پس از گذشت نیمقرن از وقوع آن، ظرایف و پیچیدگیهای خاص خود را دارد. به خصوص که یک نظام سیاسی در نتیجه انقلاب شکل گرفته و به نام انقلاب نیز تداوم یافته است. بنابراین هرگونه تحلیل پیرامون پدیده انقلاب، به طور ناخودآگاه با نوعی «اکنونزدگی» ذهنی در هم آمیخته و با قضاوت همراه میشود.
🔹 بسیاری از نویسندگان و تحلیلگران بهنام و برجسته جهانی، پدیده انقلاب اسلامی ایران را تبیین کردهاند. برخی از دیدگاه اقتصادی، اقتصاد وابسته به نفت و نیز بر اساس نظریه مدرانیزسیون، برخی دیگر از جنبههای سیاسی همچون عدم گردش نخبگان، سرکوب آزادیهای سیاسی و عدهای حتی از دیدگاه فرهنگی، آن را تحلیل کردهاند.
🔹 با این وصف، با توجه به شرایط «اکنونزده» عدهای در قالب تحلیلهای غیرعلمی، در تلاش هستند اساسا وقوع انقلاب را امری نادرست دانسته و آن را صرفا به عاملی خارجی مرتبط سازند. در صورتی که انقلابها پدیدهای اجتماعی هستند که درصورت بروز برخی شرایط در کنار هم، طی یک فرایند پدید می آیند. در چنین وضعیتی تحولات لایههای پایین اجتماعی به سطح عمومی کشانده شده و حرکتهای شورشوار با برخی خصوصیات در هم میآمیزد و نارضایتی گسترده مداوم به شکلیتودهوار با یک رهبری قاطع، تبدیل به انقلاب میشود. ریشههای مذهبی جامعه ایران همراه با رهبری بر دلهای مردم از سوی امام(ره) باعث بهثمر رسیدن انقلاب اسلامی شد.
🔹 انقلابها، به طور طبیعی و اجتنابناپذیر دارای تاثیرات برونمرزی بوده و از جنبه نظری بسط مییابند. دشمنی دیرینه و تعارضات ژئوپولیتیکی و طمع به خاک ایران همراه با کینهورزی صدام و ترس از بسط انقلاب، یک جنگ بزرگ و طولانی مدت را بر ایران تحمیل کرد که نه جنگ بین دو کشور بلکه در واقع، جنگ بین یک انقلاب با بخشی از قدرتهای منطقهای و جهانی بود. پس از آن نیز، تحریمها هم بر جامعه تحمیل شد. این دلایل به علاوه عوامل داخلی چون فقدان نهادسازی مناسب، عدم گردش نخبگان (که منجر به وجود آمدن یک بروکراسی ضعیف شد)، به همراه سیاستهای انقباضی در حوزه سیاسی و جدالهای در بین انقلابیون، ابتدا با دگرسازی و سپس با خود و در درون خود، شرایطی را پدید آورد که نسلهای جدید با «اکنونزدگی» و حال امروزشان، نسبت ذهنی خود با انقلاب را تبیین میکنند.
🔹 در این میان، یک پدیده مسئلهساز، جریانی است که با انقلابی نامیدن خود، هرگونه دیدگاه و اقدام خود را منتسب به انقلاب میخوانند و نمایندگی نسل انقلاب را به اسم خود سند زدهاند و افکار مخالف خود را ضدانقلاب و یا غیرانقلابی قلمداد میکنند. این جریان همواره در بخشی از ساختار قدرت، حضور داشته و مدام نقشآفرینی میکنند. روایت و قرائت این افراد از انقلاب، ساز جدایی نسلهای جدید را کوک میکند.
🔹 من معتقدم هنوز هم شعارها، خواستها و ظرفیتهای انقلاب همچون استقلال، آزادی و جمهوری در گسترهای از معنویت، هیچگاه رنگ کهنگی نمیگیرد و با بازخوانی و روایت درست از آنچه که خواست انقلابیون بود، میتوان آنها را با خواستها و نیازهای امروز نیز پاسخگو کرد.
اتفاقا، جامعهشناسان برجسته جهانی، دو نسل متاخر را با صفت «نسلهایی با ارزشهای ابراز وجود» تحلیل کردهاند. قطعا با جوهره آزادی وهمراه کردن آن با منطق اجتماعی، «نسلهای ابراز وجودی» پاسخ خود را میگیرند. امروز چقدر «آزادی» که گفتگو و اقناع را به جای عدم تحمیل عقیده رواج دهد، پاسخگو است.
خواست مشارکت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نسلهای امروز، برونماندگان از قدرت و گردش نخبگان مگر مفهومی به جز «در صحنه بودن مردم» که از همواره از سوی امام راحل مطرح میشد است؟
🔹 امروز هم میتوان در مسیر وفاق با جامعه، با کنار زدن خالصسازی و با گشودگی بیشتر، مشارکت گروههای سیاسی را جلب کرده و با باز کردن آغوش برای افرادی که به بهانههای مختلف اجازه حضور نمییابند، برون ایستادگان و برون ماندگان، جوانان بینام و نشانی که عضو ستاد و جناحی نبودهاند و مزیت بزرگشان در وجود خودشان است میتوانیم نهادسازی بزرگی انجام دهیم.
🔹 همچنین در همین روزها میتوانیم با تدبیری عزتمندانه، علاوه بر حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی - که تاکنون به خوبی انجام گرفته- استقلال اقتصادی را نیز با عقب راندن تحریمها و ارائه منطق ایرانی در جهان با سیاست «نه شرقی، نه غربی» را در همه ابعاد تداوم بخشیم.
🔹 آرمانها و مبانی انقلاب هنوز هم میتواند پاسخگوی نسلی باشد.
@alirabiei_ir