دلنوشته‌های تاریخیِ علی مرادی مراغه‌ای


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Познавательное


من طبعا به مخاطبان معینی می اندیشم. به کسانی که در جستجو هستند، بی آنکه یقین داشته باشند آنچه را که می جویند یافته اند... پل والری

ارتباط با من:
@amoradym

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💥سی سال تاریخ ایران در کاریکاتورها...
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅شما تنها لازم نیست که برای فهم آنچه بر یک ملت گذشته است حتما کتاب تاریخی بخوانید بلکه از سیر و سرگذشت ادبیات، شعر، نقاشی و خیلی حوزه های دیگر نیز می توان به تاریخ یک ملت پی برد.
اصلا همه چیز تاریخ است و چیزی نیست که تاریخ نباشد، می توان از نقاشی از موسیقی از هر چیز تاریخ را فهمید!
از امرسن پرسیدند تاریخ چیست؟
گفت چه چیزی تاریخ نیست؟!

♦️در اینجا کاریکاتورهای سی سال تاریخ ایران را به ترتیب زمانی آورده ام: از آغاز و شکل گیری انقلاب و پیروزی آن و جنگ ایران و عراق و پس از اتمام جنگ و تورم و ...را آورده ام.
از این کاریکاتورها می توان فهمید که در این سی سال چه گذشته است؟!
و همچنین، نگرشِ انسانِ ایرانی به پدیده های پیرامون خود چگونه بوده است...؟!


⏹️لینک کانال تلگرامی من: @Ali_Moradi_maragheie

2.9k 0 79 92 43

💥سرگردانی ۲۰۰ ساله ایرانیان میان شرق و غرب!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅امروز ۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب است، در مورد آن زیاد نوشته اند:
گروهی همچنان اوایل انقلاب، بر طبل ضدیت با غرب و آمریکا میکوبند.
گروهی چه بسا زمانی چریک بوده و با شاه میجنگیدند امروزه پشیمان شده میگویند آن زمان گل و بلبل بوده و حتی بسوی پهلوی بازگشته اند.
و گروهی در وسط آن دو هستند.
و اکثریت مردم بدنبال نان و تامین نیازهای اولیه...!
اما من به عنوان اهل تاریخ که همه چیز را تاریخی می بیند ترجیح میدهم تمام این حرکتها را در چشم انداز تاریخ ۲۰۰ ساله بنگرم آن زمان که از روسها شکست خوردیم و پی به عقب ماندگی برده و در فکر انداختن طرحی نو برآمدیم.

♦️ابتدا باید بگویم که به نظرم، هیچ سرمایه ای، گرانبهاتر از شکستها و خبط های پدرانمان نیست!
فقط بشرطی که با عقلانیت و عبرت، تحلیل گردند در آنصورت، شکستهای بزرگ، سوالات بزرگ می آورد و پاسخ به آن سوالات، نجات دهنده و پیش برنده خواهد بود.
اما متاسفانه، شکستهای ما تحلیل عقلانی و به سوال بدل نمیگردد، بلکه بیشتر مایه اندوه، سوگ و سوگواری و پرخاش به گذشته گردیده!

♦️بازگردم به عنوان اصلی این نوشت:
پس از شکست از روسیه و تحمیل ترکمنچای، رفته رفته دوگانگی و شکاف بین مردم و حاکمیت قاجاری افتاد، حاکمیت به روسها چسبید که براساس بند ۷ ترکمنچای روسها متعهد شدند از ولیعهدی عباس‌میرزا و اعقاب او در رسیدن به قدرت حمایت کنند.
اما در مقابل، مردم چنان از روسها نفرت داشتند که پیروزی ژاپن بر روسیه در ۱۹۰۵م را جشن گرفتند و در انقلاب مشروطیت، ۱۴ هزار نفر در سفارت انگلستان متحصن شدند اما یک نفر به سفارت روسیه نرفت! حتی روسها حاضر بودند هر کس به سفارت آنها پناه ببرد یک تومان هم بدهند!
سرانجام نیز ، پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان، این بار شاه قاجاری برخلاف مردم، به سفارت روسیه پناه برد! و روسها محمدعلی شاه را بردند و در کاخ ادسا نشاندند و برایش حقوق تعیین می کنند...
آن دوگانگی مردم و شاه را حتی در مکانِ تحصن شان ببینید!

♦️اما انقلاب مشروطیت بخاطر علل عدیده و با سرازیری قوای روسی به تبریز و اعدام آزادیخواهان در خون نشست و بدنبال آن، دیکتاتوری و سلطانیسم نفتی پدر و پسرِ پهلوی رسید و این بار باز آن شکاف بود و تنها برعکس گردید:
حکومت به غرب و آمریکا گراییده، مخالفان و چپ زدگان در نفرت از غرب و آمریکا، رو به شرق و شوروی و چین چرخیدند!
بنگرید جو دانشگاهها، تحصیلکردگان و کنفدراسیون...
عباس منظرپور خاطره جالبی از عضويتش در حزبی چپ دارد می نویسد در اوایل عضویت، روزی به دستشويی کلوپ حزب رفتم، یک مرتبه دیدم همه چپ چپ نگاه ميکنند یکی از آنها گفت ديگر اينجا به دستشويی نرو!
علتش را پرسیدم گفت کسی اینجا نمی رود، همه برای مخالفت با انگليسیها، پشت سفارت انگليس میروند... تازه فهمیدم چرا پشت سفارت انگليس لجن زاری شده!
رفقا در زمان رفتن به دسشویی می گفتند می رويم وينستون چرچيل! چون نخست وزير وقت انگلستان نیز با W C شروع میشد!
«پس از مدتی اما ناگهان در حزب ما توطئه انگليسیها کشف شد! انگليسیها خودشان عمدا میخواهستند مردم، آنجا روند تا از آمونياک موجود در ادرار ما، مواد شيميايی و جنگی بسازند! پس، بلافاصله دیگر آنجا دستشویی نرفتیم...!»
شکاف بین پهلوی و مردم رفته رفته اوج گرفت و انقلاب ۵۷ آمد انقلابیون بر غرب می تاختند اما زمان تبعید و این بار محمدرضاشاه برعکس محمدعلی شاه، بجای سفارت روسیه و اودسای روسیه به غرب رفت و...

♦️اما با گذشت زمان و پس از نیم قرن زنده باد و مرده باد، اینک چرخشی سوم و این بار، حاکمیت بر ضد آمریکا و رو به شرق دارد و در مقابل، لشکری از روشنفکران، تحصیلکردگان، نخبگان المپیادها از انواع و اقسامش بر ضد شرق و در حسرت غرب و مهاجرت و چمدانهایش بسته...
و آن شکاف و گرایش به شرق و غرب، دوباره بر عکس گردیده!
و ما اکنون پس از ۲۰۰ سال کشمکش و چرخیدنها بسوی شرق و غرب و تعویض قبله ها و قبله نماها بقول اخوان، خسته و دلشکسته نشسته ایم و به مهتاب و شب می نگریم شب شط علیل...!

♦️ایرانیان دو انقلاب کردند یکی رو به غرب و دیگری رو به شرق شد و این سرگردانی و کشمکشها و شکافها و زنده باد و مرده بادهای متضادِ ۲۰۰ ساله ملت و اهالی قدرت کی تمام میشود و پارالل، موازنه و تعادل بوجود می آید و فرصت زندگی و ظهور و نمود خود ایرانی و استعداد ایرانی و به رنگ ایرانی با رنگین کمانِ اقوامش؟!
برای فرزندان این مرزو بوم، دنیایی آرزو کنیم که روزی برسد که حکومتش و مردمش یک چیز و عین هم بخواهند و در آن، قطب نمای شان نه شرق یا غرب بلکه منافع ملی و رستگاری و تضمین کننده ی آینده این مرز و بوم باشد.
و در انتهای این راه دراز و کشمکش ۲۰۰ ساله به دانایی آن سی مرغ برسند و پی ببرند که آن سیمرغ خودشان بوده اند...


⏹️لینک کانال تلگرامی من:
@Ali_Moradi_maragheie

10.7k 0 298 479 206

💥دانلود کتاب«سال‌های بحرانی نسل ما»
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅ایل مقدم یکی از مهمترین ایلات در آذربایجان بوده که قبلا در
این پست بدان پرداخته ام.

♦️من مهندس رحمت اله مقدم مراغه ای را بیشتر از طریق ترجمه کتاب(دمکراسی در آمریکا اثر آلکسی توکویل) می شناختم و در آستانه انقلاب نیز در سال ۱۳۵۶ش، سخنرانی وی را به عنوان نماینده کانون نویسندگان در شب‌های شعر گوته خوانده بودم.
مقدم مراغه ای پس از انقلاب از سوی دولت بازرگان استاندار تبریز شد و در زمانی که اختلافات حزب جمهوری خلق مسلمان به رهبری آیت الله شریعتمداری با حکومت برآمده از انقلاب درگرفته بود، او در مسند استانداری تبریز از نزدیک درگیر این کشمکشها بوده و از سوی این حزب نیز از تبریز برای انتخابات خبرگان قانون اساسی نامزد شد.

♦️مقدم مراغه ای در مجلس خبرگان با تصویب اصل ولایت فقیه مخالفت کرده و تنها فردی بود که در جلسه علنی از موضع مخالف سخن گفت. مقدم مراغه‌ای در مخالفت با اصل پنجم قانون اساسی می‌گوید:
«این اصل حاکمیت را در انحصار طبقة خاصی به نام روحانیت قرار داده است و به فقها امتیاز بخشیده است، در حالی که حاکمیت از آن همه مردم است».
و البته در مقابل، تنها کسی هم که از موضع موافق سخن گفت دکتر بهشتی رئیس مجلس خبرگان بود.
اصل پنجم قانون اساسی چنین بود:
«اصل پنجم در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‌دار آن می‌گردد»

♦️حزب توده هم که از طرفداران و حمایت کنندگان اصل پنجم و ولایت فقیه بوده بارها کاریکاتور مهندس مقدمه مراغه ای را به عنوان مزدور آمریکایی در روزنامه مردم درج کرده و خواستار دستگیری و محاکمه او شده بود که چند نمونه از آن را در کتاب(پروکروستس ایرانی) آورده ام.
بدنبال اشغال سفارت آمریکا، هنگامیکه ماموران دادستان وقت به اتهام ارتباط با سفارت آمریکا در صدد دستگیری مهندس مقدم مراغه ای برآمدند، او موفق به فرار به خارج از کشور شده و پس از تحمل سالها غربت، در پیرانه سری در ۱۳۷۵ش به ایران بازگشت و در ۱۳۹۱ش درگذشت.

♦️در سال ۱۳۸۳ش که برای تجدید چاپ سوم کتابم(از زندان رضاخان تا صدر فرقه...) به انتشارات اوحدی در تهران رفته بودم، در آنجا پیرمرد شکسته ای دیدم که هیچ شباهتی به تصاویر و فیلم سخنرانی او با کراوات و کت و شلوار شیک که در شبهای گوته یا پشت تریبون مجلس خبرگان دیده بودم نمی برد!
اصلا کوچک و تکیده شده بود! حتی شنیدم که تمام اموالش را مصادره کرده اند و پیرمرد در خانه خواهرش زندگی می کرد...
ابتدا نشناختم، وقتی مدیر انتشارات اوحدی، ما را به همدیگر معرفی کرد، دانستم که این پیرمردِ شکسته و رنج غربت کشیده، همان مهندس مقدم مراغه ای است در آن زمان 83 سال داشت. خیلی خوشحال شدم و رگِ تاریخنویسی ام گل کرد! چون روبرویم کسی نشسته بود که مشحون از خاطرات و کشمکشهای حزب جمهوری خلق مسلمان با جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب در تبریز بود...

♦️در کنارش نشستم و از او خواستم باهم بنشینیم و خاطرات او را از آن دوران و حوادث تبریز ثبت کنیم، اما او جواب دلسرد کننده ای داد، مایل نبود و آهسته در گوشم چند جمله ای گفت که مضمونش این بود:
«فلانی، من تنها برای مردن و اینکه گوری از این خاک نصیب ام شود به این کشور برگشته ام...»
یاد سخن عارف قزوینی افتادم:
پیرمرد در آخر عمری برگشته بود تا مشتی از خاک وطن بر سر کند!

♦️در زمان خداحافظی، وقتی ناراحتی ام را دید، گفت که خاطراتم را نوشته ام و بزودی منتشر خواهد شد. چند سال بعد، خاطرات او را دیدم که با عنوان «سال‌های بحرانی نسل ما» از سوی انتشارات علم منتشر شد، اگر چه کتابی خواندنی و قطور و ۹۵۰ صفحه بود اما باز انتظارم را برآورد نکرد، چون آن خاطرات چاپ شده با صد زبان می گفت که ناگفته هایش بیشتر از گفته هایش بوده است...
!
برای دانلود دوستان، pdf این کتاب حجیم را اینجا در بخش آرشیو کانال ام می گذارم. دوستان می توانند بخوانند.

⏹️لینک کانال تلگرامی من: @Ali_Moradi_maragheie
◀️فیلم سخنرانی مهندس مقدم مراغه ای به عنوان مخالف و سخنرانی دکتر بهشتی به عنوان موافق اصل پنجم را در زیر آورده ام:

Telegram
attach 📎

6.4k 0 149 55 145

💥به مناسبت امروز: ۱۹ بهمن آغاز جنبش سیاهکل
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅جنبش چریکی ایران هم محصول خفقان داخلی و هم متاثر از فضای دوران جنگ سرد و خارجی بود آن زمان، تفنگ چنان محبوبیت داشت که حتی فیلسوفی چون سارتر، چه گوارا را کاملترین انسان می نامید!

♦️این چریکها و نسل انقلاب۵۷، نه تنها شباهتی به نسل روشنفکران مشروطه نداشتند، بلکه در تقابل با آنها بودند!.
به جای روشنگری روشنفکران مشروطه، عینک ايدئولوژيک بر چشم زده، شيفته توده مردمی بودند که آنرا نمی شناختند همان مردمی که جهل آنان در بنای رفیع استبداد، نقش اصلی را بازی میکند!
آنان متأثر از فضای جنگ سرد و جهان دو قطبی بودند، جهانی مشحون از دگماتیزم و ايدئولوژی جزمی، جهانی شیفته دود و باروت که راه نجات را در لوله تفنگ می جستند!.
همیشه چنین است که در جامعه خفقان زده، بجای اینکه دانایی رشد کند و احزاب مدرن شکل بگیرند، حرکتهای احساسی و رادیکالیزم رشد میکنند.

♦️تمام‌ گروههای‌ چريكی‌ ‌كه‌ در دهه‌ ۴۰ و ۵۰ مشی‌ مسلحانه‌ را برگزيدند رژيم‌ شاه‌ را سد راه‌ و اصلاح‌ناپذير دانسته و چاره‌ را سرنگونی آن می دیدند!
فدائیان خلق، تعبير«موتور كوچك‌» برای‌ گروه‌ چريكی ‌و «موتور بزرگ‌» برای‌ توده‌ مردم‌ را از «رژه‌ دبره» گرفته‌ بودند یعنی اگر گروه‌ چريكی‌ به‌ عنوان‌«موتور كوچك‌» نقش‌ خويش‌ را بخوبي‌ ايفاء كند «موتور بزرگ‌» يعنی‌ جامعه‌ ايران‌ به‌ راه‌ انقلاب‌ خواهد افتاد و چریکهای فدایی، سیاهکل را نقطه‌ی عزیمت حرکت موتور کوچک انتخاب کردند.
اما وقتي‌ «موتور كوچك‌» در سياهكل‌ به‌ راه ‌افتاد نه‌ تنها «موتور بزرگ‌» به‌ راه‌ نيافتاد، بلكه‌ خود روستائيان ‌ در سیاهکل،‌ باقيمانده‌ چريك‌ها را دستگير و به‌ ژاندارم‌ها تحويل‌ دادند، تا بعداً اعدام‌ گردند!
بعدا هم وقتی آن موتور بزرگ براه افتاد در پشت یک مرجع دینی از جنس و دوستدار شیخ فضل الله نوری براه افتاد و مگر از یک جامعه دینی انتظاری غیر از این می رفت؟!

♦️آن چریکها شبیه آن حکومت و سیستم بودند، غالبا مردم شبیه همان سیستم موجود عمل میکنند حتی وقتی که بر ضد آن باشند!
و شوربختا که وقتی به تصفیه های درونی جنبش چریکی مخصوصا در زمان رهبری حمید اشرف مینگریم به این نتیجه تلخ میرسیم که آنها، دیکتاتورهای کوچکی بودند در شکم یک دیکتاتوری بزرگ یعنی سلطانیسم پهلوی که خود را نابغه، دوگل و دارای حمایت غیبی میدانست!
سیستمی که یک نفر تصمیم میگرفت و تمام مجلسین، هیات دولت، دستگاه قضایی تنها جنبه نمایشی داشت و نخست وزیر هویدا به قول جزنی، به اندازه کریم شیره ای دلقک ناصرالدین شاه در امور کشور اقتدار نداشت!

♦️بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد از طریق توسل بر سلاح، به مثابه «با شمشیر چوبین به جنگ آسیاب رفتن» بوده چرا که آن نظام استبدادی، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم بود.
چریکها در سیاهکل هرگز به این تجربه تلخ و گرانبار توجه نکردند که آنان از دهقانان سیاهکل شکست خوردند نه از ژاندارمها شاه.
در سیاهکل، دهقانان با همان ابزارهای دهقانی بیل، داس و چکش ...چریکها را دستگیر و زخمی کرده تحویل ژاندارمها دادند که بر پرچم نخستین کشور سوسیالیستی نقش بسته بودند!.

♦️چريکها، بهترین انسانها بودند از بهترینهای دانشگاهها که میتوانستند زندگی مرفهی فراهم کنند، ولی به لذات فردی خود نیاندیشیدند.
آنان پر از آرزوهای نيکخواهانه برای مردم بودند، اما در مبارزه، تنها نیت خوب کافی نیست، اگر شناخت و آگاهی در پشت آن نباشد، چه بسا گاهی فداکاری و نیت خوب میتواند به نتایج بد و مخرب بیانجامد!
ایرانی جماعت، احساسی، شاعر مسلک و کمتر میانه خوبی با فلسفه و خردورزی داشته، تمامی این شور و شوق و شیفتگی به مرگ و فدا کردن خود برگرفته از سنت و فرهنگ ایرانی، یعنی شهادت بوده، فرهنگی که جوهر آن، انکار فرديت انسان است و محور مبارزات و تلاشهای گروههای چپ بر ضدیت با دمکراسی، حقوق بشر، حقوق شهروندی استوار بوده.

♦️کتاب «جانهای شیفته یا جنبش چریکی» را که در سال ۱۳۹۰ نوشته ام و شش بار تجدید چاپ و نایاب گردیده اینک بخاطر گرانی کتاب و اوضاع بد مالی مردم، pdf کتاب را برای دانلود میگذارم.
این کتاب رایگان است اما کسانی که مایل باشند در قبال دانلود آن، مبلغی پردازند، خواهشمندم معادل آن مبلغ را به نزدیکترین کودکِ کاری که می شناسند کمک کنند، چرا که همگی ما در مقابل سرنوشت تمامی کودکان مسئول هستیم...
در این کتاب مثل بسیاری مورخان، در زندان ثنویت یعنی حق و باطل گرفتار نشده ام که از یک طرف شیطان و از طرفی فرشته بسازم بلکه یک سیستم بسته و دیکتاتوری را به نقد نشسته ام که به تناسب و مانند خودش، حزب و اپوزیسیونش را داشته و همیشه نوع نگرش من چنین بوده است...

⏹️لینک پیوستن به کانال من:
@Ali_Moradi_maragheie
لینک دانلود کتاب در
اینجا و یا در زیر:

11.4k 0 456 442 185

💥اجبار برای روزنامه خوانی
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅امروز ۱۸ بهمن مصادف است با انتشار نخستین شماره روزنامه "وقایع اتفاقیه" در ایران به کوشش امیرکبیر در (۱۲۲۹ش)
امیر تمام وزرا و مقام‌های ارشد را موظف کرده بود که حتما باید روزنامه را خریداری و مطالعه می کردند و اجباری بود.
لیدی شیل همسر سفیر انگلیس در سفرنامه اش در ۱۸۵۰م می نویسد:
«چند ماه پس از ورود ما به تهران از طرف صدراعظم(امیرکبیر) روزنامه‌ای تأسیس شد که او برای اطمینان بیشتر از اشاعه مطالب آن در پایتخت و سایر شهرهای ایران، همه خدمتگزاران دولت و همه افراد متشخص اجتماع را وادار کرد تا این روزنامه را مشترک شوند...»


♦️اما بیش از نیم قرن پس از آن، یکی از جرائم میرزاحسن رشدیه روزنامه خوانی و روزنامه نوشتن میگردد!
«فرياد مقدسين در مجالس بلند شد كه آخر الزمان نزديك شده...روزنامه‌نويس هم شده و گناه روزنامه‌نويسى كمتر از گناه مدرسه تأسيس كردن نيست و گاهگاهى هم به كتابخانۀ ملى می رود كه اينهم گناهى است كه عفو ندارد»!
(تاریخ بیداری ایرانیان...ج ۲، ص۳۶۳)

⏹️تاریخ معاصر ایران کمتر رو به جلو بوده بیشتر، تاریخ سرگردانی و زیگزاگ و رفتن و بازگشتن بوده است...!

10.5k 2 177 202 134

💥طرح ترامپ برای غزه
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅ترامپ گفته آمریکا، مالک غزه خواهد شد و آنجا را به تفریحگاه و «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کرده و مردم غزه نمیتوانند به آنجا بازگردند آنها به مصر و اردن بروند...
این ایده فانتزی یعنی یک اشغالگر جدید یعنی دگرگونی ژئوپلیتیکی خاورمیانه!

♦️جابجایی اجباری مردم، نقض حقوق بین‌المللی و پاکسازی قومی است آنچه زمانی سیاستمداران اسرائیلی میخواستند اکنون توسط ترامپ در بوق و کرنا میشود!
شاید تاریخ آینده روشن کند که حمله احمقانه حماس در ۷ اکتبر تله اسرائیل بوده تا به اینجا رسد!.
۵۰۰۰۰ اعم از زن و کودک کشته شده، سه برابر آن مجروح و دو میلیون آواره که حق بازگشت به سرزمین خود ندارند!
این آوارگان خود زخمها دارند اخلاق حکم میکند بازگشته دوباره خانه هایشان را بسازند و دو کشور در کنار هم زندگی کنند.

♦️زمانی مردان بزرگی چون جرج واشنگتن و جفرسون آمریکا را بنیان نهادند اما اکنون قدرتمندترین کشور جهان بدست یک تاجر مستغلاتی افتاده!
شگفت انگیزتر آنکه جماعتی از ایرانیان او را ناجی خود میدانند!
اما من وقتی اینها را می بینم یاد این جمله شکسپیر می افتم:
جهنم خالیست، چون تمام شیاطین روی زمین‌اند!

9.9k 0 214 166 244

💥میرزاحسن مجتهد ضد مشروطه و مدرسه و محتکر غله!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅او از علمای طراز اول، فئودال و متمول تبریزی بود که چندین روستا داشت و از دشمنان سرسخت مشروطه و مدارس نوین رشدیه بود.
در مشروطه، کمتر توطئه در تبریز یا تهران بر علیه مشروطه بوده که او حضور نداشته باشد!
در سایت حوزه و دانشنامه اسلامی دیدم کلی از او تعریف شده!(
اینجا و اینجا)

♦️اما داستان زیر:
قبل از مشروطه که گمرک ایران در دست بلژیکیها بود مسیو نوز در تهران و مسيو پريم سرگمرك آذربايجان بود.
روزی مسیو پریم رئیس مالیه و زنش که از قبرستان ارامنه برمی گشتند در محله لیل‌آباد در مقابل یکی از نانوایی‌ها جمعیت کثیر و فقیری دیدند که برای نان از سر و کول هم بالا می‌روند. انبوه فقرا و فریادشان باعث تأثر خانم پریم شده و علت ازدحام را پرسیده، مسیو پریم پاسخ میدهد که بیشتر مجتهدین صاحب دهات هستند، غله را احتکار کرده تا آنرا ارزان نفروشند.
خانم پریم با گریه از شوهرش میخواهد فوراً برود و از ولیعهد(محمدعلی میرزا) اجازه اداره نان و گوشت شهر را تبریز بگیرد و صدهزار تومان نزد دولت گرو بگذارد و قول دهد که نان را منی ۴ عباسی و گوشت را منی ۱۶ عباسی به ‌مردم دهد و صفی نیز نباشد.
بدین ترتیب، مسیو پریم، انحصار نان و گوشت را از ولیعهد گرفته بزودی با روش درست اقدام به‌ تحویل گندم و گوشت به‌نانوایی‌ها و قصابی‌ها کرده مردم آسوده میگردند.
اما میرزاحسن مجتهد که منافع خود را در خطر دیده با انباردارها نقشه‌ای برای از میان برداشتن مسیو پریم کشیده او طلاب را در مسجد گرد آورد و نخست میخانه‌ها و سپس مدرسه‌ها و مسیو پریم را عنوان کرد و گفت:
«مردم‌ کسی که در میخانه‌ها جوانان را از راه بدر میکند و در مدرسه مذهب اسلام و شریعت را از بین میبرد مسیو پریم است اوست که به آذوقة مردم دست‌درازی کرده نان و گوشت را در انحصار درآورده...»
بازار بسته شده جمعیت به راه افتاد:
«باید مسيو پريم برود، ميخانه‌ها و مهمانخانه‌ها و مدارس بسته شود».
مردم به ‌میخانه‌ها و مدارس هجوم بردند اولین مدرسه‌ که خراب شد مدرسه کمال بود.
(مجله بخارا«تاریخچه مدارس تبریز» محمدعلی زینی، مورخه بهمن۱۳۷۷، شماره ۴)

♦️کسروی نیز در ادامه ماجرا می نویسد:
«دو روز بازارها بسته و شور و غوغا ميرفت. محمد عليميرزا وليعهد...ناگزير «دستخطى» فرستاد بدينسان: «مجتمعين مسجد شاهزاده، الساعه مسيو پريم را روانه گردانيدم و دستور دادم ميخانه‌ها و مدرسه‌ها را ببندند، شما متفرق شويد».
همينكه اين نوشته خوانده شد«طلبه‌ها بيرون ريختند و ميخانه‌ها، مهمانخانه‌ها و دبستانها را تاراج كردند و آشوب و غوغاى بزرگى برپا گرديد. يكى از دبستانها كه تاراج شد دبستان «كمال» بود كه راهبرش ميرزا حسينخان ميبود و روزنامه‌اى نيز بهمان نام مينوشتى و پس از اين پيش‌آمد در تبريز نمانده و به قفقاز و مصر رفت».
(تاریخ مشروطه ایران...ص ۳۰)

♦️پس از پیروزی مشروطه، مردم تبریز میرزاحسن مجتهد را بخاطر احتکار غله و ضدیت با مشروطه از تبریز بیرون کردند و او به تهران رفته به شیخ فضل الله نوری پیوسته و در تمام توطئه های شیخ بر ضد مشروطیت همدست او بود!
هنگامیکه مردم تبریز او را از شهر بیرون کردند«او با خشم، تلگرافى به نجف فرستاده و پس از بدگويى از مشروطه‌خواهان نوشت که:
بايد مشروطه مشروعه باشد!
مرحوم شيخ عبداللّه مازندرانى نیز در پاسخ او گفته بود:
«اى گاو مجسم! مشروطه مشروعه نمى‌شود»
اين داستان آن زمان به زبانها افتاد!

♦️میرزا حسن مجتهد بود که در این زمان، مجلس را «حشرات الارض» نامیده بود!
پس از واقعه توپخانه و بی نتیجه ماندن کوششهای شیخ فضل الله، سیدمحمد طباطبایی، میرزاحسن مجتهد را به مجلس برده و با احترام، دوباره در ۲۵اردیبهشت ۱۲۸۶ش او را سوار بر دوش پیروانش به تبریز برگرداند!
تا زمان به توپ بستن مجلس ساکت بود اما به محض به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، میرزاحسن مجتهد با همدستی میرهاشم«انجمن اسلامیه» را بدرخواست محمدعلی شاه تشکیل داده دوباره به تکفیر مشروطه خواهان به رهبری ستارخان پرداخت که بار دیگر، مردم تبریز او را بیرون کردند.

♦️وقتی مردم تبریز امام جمعه و میرزاحسن مجتهد را بخاطر ضدیت با مشروطه و احتکار غله بیرون میکردند مجله ملانصرالدین که در جبهه مشروطه خواهی بود به طنز نوشت:
«در ایران مهندسان در ملک جناب امام جمعه، معدنی از غله پیدا کردند. این معدن بسیار غنی است و اگر از این معدن درست استفاده کنند در تبریز قیمت گندم پایین آمده دیگر شکم فقرا سیر خواهد شد!»

(ملانصرالدین، شماره۲۴، نهم شعبان۱۳۲۴)
در زمان اخراج میرزا حسن مجتهد و رفتنش به تهران، وقتی او به میانه میرسد ملانصرالدین در طنزی مینویسد:
مردم میانه دیدند میرزاحسن مجتهد ناراحت است برای شادی و بدرقه او، دنبک زن و بالابانچی صدا کردند تا آقا را با کمال احترام به خارج شهر بدرقه کنند...!
(ملانصرالدین، شماره اول، ۱محرم ۱۳۲۷ص۵)

12.3k 0 324 250 185

💥مهندس بازرگان و نردبان قدرت آقایان...!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅ ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ روز تشکیل دولت موقت مهندس بازرگان است. هنگامی که در شورای انقلاب پست نخست وزیری به بازرگان پیشنهاد شد وی برای قبول آن ۲۴ ساعت مهلت خواست، آیت الله طالقانی بشدت از قبول آن او را بر حذر داشت اما مرتضی مطهری به او اصرار کرد که حتما قبول کند و او قبول کرد و سرانجام گذشت زمان نشان داد که از قبول آن پشیمان گردیده و گفته بود:
«باران می خواستیم سیل آمد!» (
این مقاله را بخوانید)

♦️در آن فضای ملتهب که شور انقلابی و رادیکالیزم بیداد می کرد و همگان می خواستند یک شبه به بهشت موعود برسند، میانه رویِ بازرگان، گناهی نابخشودنی بود و او در میان دو سنگ آسیاب و شاید چندین سنگ آسیاب گیر کرده بود:
از یک طرف نیروهای رادیکال مذهبی و از طرف دیگر چپها و مخصوصا حزب توده.
حزب توده نه تنها در طول عمر ۲۷۵ روزه دولت موقت بازرگان، لحظه‌ای در حمله به بازرگان و تخریبش درنگ نکرد بلکه حتی پس از سقوط دولت بازرگان نیز دست از حمله به او نکشید. یکی از برجسته‌ترین واژه‌هایی که در کارخانه واژه‌سازی حزب توده از معنی واقعی خودش تهی شد و به یک فحش بدل گردید واژه «لیبرالیسم» بود که بیشتر نثار بازرگان می‌شد و بر روی او ماند!

♦️رقابت و درگیری دو مهندس(بازرگان و کیانوری) به سالها قبل و به دانشکده فنی تهران بر میگردد یعنی رقابت تاریخی توده‌ ایها و ملی‌ گراها. اما با تشدید دیکتاتور نفتی و خفقان ساواک و غیرقانونی شدن تمام احزاب سیاسی، جوانان از این دو استادشان نیز فاصله گرفته، آنها را محافظه کار دانسته و رفته رفته تفنگ و سیانور را انتخاب می کردند!

♦️حالا پس از انقلاب و سقوط شاه، این دو مهندس پیر دوباره در مقابل هم قرار گرفته بودند یکی با همان میانه روی و دیگری با همان رادیکالیزم و طرفدار خشونت انقلابی!
اما در آن فضای انقلابی و نعره های خلخالی، اکثریت جامعه طرفدار آن نعره ها بودند تا میانه روی های بازرگان.
و حزب توده در حمله به بازرگان می نوشت:
«بورژوازی لیبرال نقش ترمز کننده‌ای در این دوران سرنوشت‌ساز دارد، بورژوازی لیبرال زمینه مناسبی را برای فعالیت ضد‌انقلاب مهیا ساخته است...مثلا آشتی‌طلبی با امپریالیسم، منحرف کردن افکار عمومی از خطر اساسی یعنی امپریالیسم آمریکا...تلاش برای انحلال دادگاههای انقلاب و...»
(بنگرید به: پروکروستس ایرانی...ص۲۱۲)

♦️پس، تمامی انقلابیون دو آتشه او را می کوبیدند از یک طرف، تندروهای اسلامی بر او تاخته، اسلامش را «اسلام آمريکايی» و «سازشکار» می نامیدند و در طرفی دیگر، اکثریتِ گروههای چپی مانند حزب توده، فدائیان اکثریت، اقلیت...او را نماد «نیروی لیبرال و بورژوازی وابسته به امپریالیسم» می دانستند که نه تنها طرفدار رابطه عادی با آمریکاست بلکه، مخالف خشونت انقلابی و پاکسازی موسسات و ادرات بود و می گفت مگر «دولت موقت برای تزکیه آمده است؟...»

♦️با اشغال سفارت آمریکا، تمامی تندروها اعم از اسلامی و مارکسیستی نفسی براحتی کشیدند!
بهزاد نبوی یکی از کارگزاران اشغال سفارت، بعدا در مسند سخنگوی دولت بنی‌صدر گفت اشغال سفارت آمریکا ثمرات زیادی داشت و یکی از ثمرات آن سرنگون کردن دولت بازرگان بود.
(انقلاب اسلامی، ۳۰دی ۱۳۵۹، ش۴۵۴)
اما بشترین استفاده و یا سوءاستفاده را کیانوری از اشغال سفارت کرد، در حالی‌که هنوز اسناد سفارت بررسی نشده بود ارگان حزب توده در صفحه اول نوشت:
«رابطه نهضت آزادی با سفارت آمریکا فاش شد» !
وقتی امیرانتظام به تازگی بازداشت و هنوز در مراحل بازجویی بود، روزنامه مردم ارگان حزب توده، تیتر اول خود را به این جمله تحریک‌آمیز اختصاص داد:
«عباس امیرانتظام جاسوس آمریکایی بود»!

♦️اشغال سفارت آمریکا به منزله آخرین تیر خلاص بر دولت بازرگان بود!
بازرگان که در جوانی پر از امید بود اما در پیری بغایت تلخ و پایانی تراژیک داشت، او به مدت نیم قرن و کل جوانی اش کوشیده بود مذهب را با علم و دنیای مدرن آشتی دهد
دمکراسی را با دین
و حکومت را با مذهب
و حتی دعا را با ترمودینامیک...!
اما در اواخر عمر به تلخی و با شجاعت تمام گفت که دین هرگز برای سیاست نازل نشده!
وقتی بکلی از اوضاع مایوس گردید احساس می‌کرد که«نردبان قدرت آقایان» شده است.
بدون شک، او یکی از تراژیکترین چهره های تاریخ معاصر ایران است کسی که می‌خواست سیاستمداری اخلاق مدار باشد چیزی که در آن اوضاع ملتهب و شور انقلابی در حکم ممتنع بود....

◀️تصویر زیر به نقل از کتاب پروکروستس ایرانی:
کاریکاتور مقدم مراغه‌ای، امیرانتظام و نفر سوم با علامت سوالی...

16.2k 1 319 691 138

💥جمهوری شترگاوپلنگی
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅وقتی اتحاد شوروی فروپاشید فکر میکردیم این کشورهای جدا شده، سیستم دمکراسی غربی را پیش بگیرند اما آنها بین سیستم استالینی و دمکراسی غربی یک راهی وسطی اختراع کردند، شبیه سیستم شتر گاو پلنگی!
مثلا یارو بیش از سی سال رئیس جمهور است!

♦️این «الکساندر لوکاشنکو» رئیس جمهور بلاروس هفته پیش باز با کسب ۸۷ درصد آرا، دوباره رئیس‌جمهور شد. در انتخابات ۲۰۲۰ او ۸۰ درصد رای داشت این بار رای اش بیشتر شده و در انتخابات بعد اگر زنده بماند رای اش از صدرصد هم بالا میرود!

♦️به خانم ام می گفتم من از وقتی یادم می آید این لوکاشنکو رئیس جمهوره!
در ۱۳۷۳ وقتی دانشجو بودم او رئیس جمهور شد، من شش سال درس خواندم، فارغ التحصیل شدم، سربازی رفتم، مدرس و کارمند شدم، سپس ازدواج کردم، سپس بازنشسته شدم...
اما این مردک همچنان سورومورو گنده رئیس جمهور است!


⏹️شاه عباس در یکی از شکارهایش در شبی سرد به خرابه پناه برد، برای خوابیدن از وزیرش خواست چیزی پیدا کند وزیر گفت غیر از پالان خری چیزی نیست شاه گفت اسمش را نبر ولی خودش را بیاور...!
این سیستمها هم از نوع همان پالان استالینی است فقط اسمش جمهوری شده...
!

13.2k 0 223 531 229

💥آنچه بدبختی یا خوشبختی ملتها را رقم می زند!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅مطالعه تاریخ ملتها نشان می دهد که این نوع تربیت و مخصوصا رهبران هر جامعه و نظام سیاسی آن هستند که نقش تعیین کننده در سرنوشت مردم دارند نه وجود منابع و ذخائر روی زمینی یا زیرزمینی.
چون امروزه کشورهای خوشبختی وجود دارند که هیچ منابع و ذخائر ندارند اما با سیستم سیاسی درست، همه چیز دارند. اما بر عکس، کشورهایی نیز هستند که بر روی گنچ قارون نشسته اند اما در فقر و فلاکت هستند!.
پس، این نظام سیاسی و رهبران هر جامعه هستند که با هر تصمیمی، سرنوشتِ میلیونها انسان را رقم می زنند...

♦️برجسته ترین و بهترین مثال برای نقش رهبران، کشور چین می باشد و مقایسه دو رهبر چین یعنی:
دیوانه بازی های مائوتسه تونگ و در مقابل، هوشمندی دنگ شیائوپینگ جانشین او.
این درست است که هر ملتی در طول تاریخش، گاهی تب می کند، دیوانه بازی در می آورد اما این مهم نیست، چون ما آدمها نیز در زندگی خود، گاهی دیوانه بازی در آورده ایم!
مهم اینست که چقدر زود، دست از آن دیوانه بازی بکشند و سرِ عقل بیایند...!
سیستمها ایدئولوژیکی همیشه بهشت شان نسیه است اما جهنم شان نقد!
مائو تنها وعده بهشت در آینده می داد اما دیوانه بازی های فعلی و اکنونیِ مائو باعث شد بزرگترین قحطی تاریخ آن کشور رقم بخورد، بین ۱۵ تا ۴۵ میلیون چینی در بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ بر اثر گرسنگی شدید جان سپردند!

♦️اما با مرگ مائو، رهبری چین به دنگ شیائوپینگ رسید، او می توانست از مائو تقلید کند، مردم را در فقر رها کرده، خود در آسمانها و تجملات زندگی کند و همچنان وعده بهشت در آینده ای دور دست دهد...
اما او اینکار را نکرد، بلکه او در همان کشور و در همان حزب، دست به تغییرات و اصلاحات اساسی زد:
اول، کیش شخصیت و هاله تقدسِ مائو را شکست سپس از توهمات و شعارهای ایدئولوژیکی و دگماتیستی و کله داغ و هارت‌وپورت بازی او فاصله گرفت و اصالت عمل(پراگماتیسم) را برگزید...
و گفت:
«هزار شعار و سخنرانی انقلابی یک دانه برنج در کاسه دهقان چینی نمی‌گذارد»!

♦️مائو با شعارهای مارکس و انگلس و با وعده های ایجاد بهشت در آینده ای دوردست(نسیه) در عرش زندگی می کرد پس، جهنمِ نقد آفرید!
اما دنگ شیائوپینگ در روی زمینِ سخت با سرنوشت میلیونها چینی مواجه بود که با گرسنگی و فلاکت و مرگ درگیر بودند!
دنگ شیائوپینگ، اقتصاد بازار را پذیرفت، چین را به روی سرمایه های خارجی باز کرد و در نتیجه، آن معجزه اقتصادی چین رخ داد و چین به یکی از دو ابرقدرت امروز جهان تبدیل شد!
می بینید که اینجا، فرهنگ جامعه، نگرش مردم و احزاب و یا کلا مردم چین تغییر نکرد تغییر اینها پسینی بود و بعدا تغییر یافتند.
گاهی در یک پیچِ تاریخی، قرار گرفتنِ یک مصلح بر سریر قدرت، می تواند معجزه کند و صدها سال تاخیر را جبران کند...!

♦️من تمام اصلاحات دنگ شیائوپینگ و تفاوتش با شعارهای خیالپردازانه مائو که وعده بهشتِ نسیه(در آینده بر اساس مارکسیسم) را سر می داد در یک جمله خلاصه می کنم:

عزیزان!
این مهم نیست که گربه سفید باشد یا سیاه. زیبا باشد یا زشت. عابد و نمازخوان باشد یا کافر...
بلکه، مهمترین عامل تشخیص یک گربه خوب در یک خانه روستایی، تنها بررسی کارکرد آن است!
باید گربه خوب را با کارکردش سنجید، کارکردش اینست که به بهترین شکل موش بگیرد و اگر خوب موش را گرفت، حتما گربه خوبی است و کارآمد...
فلسفه وجودی هر سیاستمدار، تنها در تلاش او برای ایجاد رفاه و زندگی سعادتمندانه برای مردمش معنی می یابد...

◀️ما ترکها ضرب المثلی داریم که می گوید:‌
«شعورلو اوغلان، نینیر دده مالینی و شعورسیز اوغلان نینیر دده مالینی...»
یعنی فرزند باشعور چه نیازی به مال پدر دارد چون خودش شعور دارد پس آنرا بدست خواهد آورد و فرزند بی شعور نیز نیازی به ثروت پدر ندارد چون بزودی آنرا بر باد خواهد داد...
در
این فیلم، مارگارت تاچر معروف به بانوی آهنین، آن ضرب المثل ما ترکها را که صدها سال پیش گفته شده دوباره به زبان امروزی می گوید و البته در حضور گورباچف و بوش پدر!
باید چند بار به این سخنان تاچر گوش داد.
او بر نوع نظام سیاسی در خوشبختی و بدبختی ملتها تاکید می کند نه بر ثروتها و ذخائر زیرزمینی و...

25.6k 0 485 300 160

💥اندر حکایت کتاب«به سوی تمدن بزرگ» نوشته محمدرضاشاه
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅چاپلوسی بلای جان ایرانیان احساساتی و شاعرپیشه بوده و هویدا یدطولایی در آن داشت. علت طولانی ترین نخست وزیری او نیز همین بوده. او پس از نخست‌وزیری، وزیر دربار شد و وقتی بسوی تمدن بزرگِ شاه منتشر شد ماهها کار روزنامه ها ستایش از این کتاب بود!
شاه معتقد بود یک نیروی مافوق بشری او را هدایت می کند!... آن هم تنها چند ماه مانده به انقلاب!
امان از این نیروی غیبی که دست از سر ایرانیان برنمی دارد!

♦️در تصویر بالا آمده هویدا بمناسبت کتاب، ضیافت باشکوهی در ۵بهمن ۱۳۵۶ برپا ساخته و روزنامه ها خبرش را درج کردند.
هویدا گفت:
«این کتاب پر اهمیت‌ترین کتاب تاریخ ایران عصر جدید است!»
تملق ها هر انسان معمولی را خراب میکند.
اما برادرش فریدون هویدا همین کتاب را«جنون آمیز» و «بازگشایی عقده های گذشته» دانسته بود!
(
سقوط شاه...ص۱۵۶)
فریدون هویدا را در اردیبهشت ۱۳۵۷ از آمریکا فراخواندند تا این کتاب را به فرانسه ترجمه کند و او گفته بود:
«انشاء آن بسیار بد، مطالبش تکراری، مضامینش سرهم بندی شده و پر از خودستایی است...»!
(
پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس... ص۱۶۹).

13.7k 0 239 107 170

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💥استوری اینستاگرامی من:
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅از شیخ بهایی پرسیدند، خدا را در کجا یافتی؟!

گفت:
در قلب كسانی كه بی ‌دليل مهربانی می کنند...


#آخرین_استوری

12.7k 0 348 12 212

💥گزارش قتل سردار اسعد بختیاری، کسی که عاشق رضاشاه بود!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅در میان خدمتگزاران رضاشاه که در رسیدن بقدرت به او کمک کردند و بعدا بدست او کشته شدند هیچکس مانند این سردار اسعد بختیاری، عاشق رضاشاه نبود، بقول عباس اسکندری «شیفته و عاشق او بود و چیزی جز وصل معشوق نمیخواست»!
خود سردار اسعد نیز در آن زمان که مغضوب گردیده و در زندان قصر، مرگ را در نزدیکی خود می دید در آخرین نامه استرحام آمیزش به دیکتاتور نوشته بود:
«فدوی تمام خدماتم به ذات مقدس از روی پرستش بوده»!
او حتی به ایل بختیاری پشت کرده و در مطیع و منقاد کردن خان های بختیاری نسبت به رضاشاه و دستگیری خان های شورشی از جان و دل کوشیده بود...

♦️آنروز در زندان قصر، پزشک احمدی در ظاهر برای مداوا به اتاق سردار اسعد آمده و یک یا دو عدد پرتقال که احتمالا به وسیله تزریق با سوزن، مغز آنها آلوده بوده به او داد. مدتی بعد ، مجدداً پزشک احمدی و یکی از افسران شهربانی به اتاق خان وارد شده تلاش کردند اغذیه مسموم دیگری به زور به او بخورانند سپس با هدایت زندانبان، پزشک احمدی محلولی را از سرنگ به بازوی سردار اسعد تزریق می کند؛ در حالی که سردار از شدت ناتوانی ناشی از نخوردن غذا و مشقات زندان و آلام روحی، قدرت مقاومت نداشته خود را تسلیم پنجه مرگبار پزشک قاتل می کند.

♦️آن زمان که جعفرقلی خان سردار اسعد در زندان در دست مزدوران و جلادان رضاشاه با مرگ دست و پنجه نرم می کرد در بیرون از زندان نیز روزنامه های مزدور رضاشاه برای کمرنگ کردن و به سایه بردن قتل او، شروع کردند به شرح آب و تاب دستگیری و اعترافات اصغر آقا قاتلِ مشهور بچه ها و شرح تجاوزاتش به دهها کودک و نوجوان!
از زبان اصغر آقا قاتل در توجیه جنایت‌هایش نوشتند:
«این‌ بچه ها یک عده بی‌پدر و مادر هستند؛ بی‌سر و پا و خوشگل‌اند. وقتی که ریش آن‌ها درآمد، دزدی می‌کنند. من با این‌ها دشمنی دارم. این‌ها دشمن مملکت هستند. به این جهت آن‌ها را کشته‌ام....»
حتی وقتی اصغر قاتل را به درخواست رضاشاه پیش او بردند در پاسخ به سئوال رضاشاه که چرا بچه ها را کشته، گفته بود:
«قربان! این بچه ها همه مفعول بودند و گناهکار...چون نمی خواستم در مملکتی که اعلیحضرت شاهی می کنند یک نفر مغبون و مفعول وجود داشته باشد آنها را کشتم»!
بدین ترتیب، رسانه های رژیم با ماجرای دستگیری اصغر قاتل جانی، چنان هیاهوئی به راه انداختند که قتل سردار اسعد در آن همهمه گم شد!.
اما آن روزنامه های مزدور، جمله ای نیز در باره مرگ سردار اسعد نوشتند که:
«به مرض سکته در زندان فوت گردید...»!

♦️سردار اسعد عاشق رضاشاه بود اما این سردار ساده دل بختیاری فراموش کرده بود که ماموریتش رو به پایان است و از نظر رضاشاه تاریخ مصرفش تمام گردیده او فراموش کرده بود که :
«این سیل همه را خواهد برد به چشم خویش می دید که صولت الدوله می رود، تیمورتاش می رود، شیخ خزعل می رود، نصرت الدوله می رود اما معتقد بود که او می ماند، مخلّد هم می ماند»!

روی پروندۀ مرگش چنین نوشته شده:
تاریخ ورود به زندان: ۸/۹/۱۳۱۲
اتهام: شرارت
تاریخ استخلاص: ۱۰/۱/۱۳۱۳
ملاحظات: فوت کرده است.

⏹️برای خواندن این مقاله بلند و فهرست منابع آن، pdf مقاله را از
اینجا و یا از دانلود کنید.

11.9k 0 266 249 160

💥کدام گروههای اجتماعی انقلاب بهمن را آغاز کردند؟
✍️
علی مرادی مراغه ای

♦️بر عکس اکثر نویسندگان مخصوصا چپها که بر نقش فقرا و حاشیه نشینان در انقلاب ۵۷ تاکید داشته و قشر فقرا را به عنوان گروه انقلابی شمرده اند به ضرس قاطع باید گفت که حاشیه نشینان فقیر و یا دهقانان هیچ نقشی در انقلاب ایران نداشتند.
اینجانب تمامی شماره های روزنامه کیهان را از اول فروردین ۱۳۵۷ تا بهمن۱۳۵۷ که انقلاب پیروز میشود بررسی کرده ام به روشنی نشان داده که طبقه تحصیلکرده و روشنفکر به همراه مذهبیون(مرکب از روحانیت و قشر مذهبی بازار) ستونهای اصلی انقلاب بوده و تقریبا کمتر راهپیمایی و تظاهراتی وجود داشته که این دو طبقه شرکت نداشته باشند!
اما حضور دهقانان و کارگران در ابتدا به هیچوجه دیده نمیشود آنها تنها در اواخر رژیم و مخصوصا پس از خروج شاه از ایران در دی ۵۷ به صف انقلاب پیوستند و تنها پس از خروج شاه، کم کم شاهد حضور دهقانان و حاشیه نشینان و کارگران میگردیم که چندان مهم نیستند چون دیگر شیرازه و اقتدار حکومت شاه از هم فروپاشیده بوده...

  ♦️پس، دو گروه به ترتیب تقدم زمانی در انقلاب فعال و آغاز کننده اند:
اول، طبقه تحصیلکرده (مدارس و طبقه دانشگاهی اعم از روشنفکران دینی و غیر دینی).
دوم، ترکیبی از بازار و مسجد.
پس، اینهمه که در مورد نقش گارگران و فقرا گفته می شود درست نیست، طبقه کارگر و یا حاشیه نشینان شهری و دهقانان حضور نداشتند.
این طبیعی بود چون دهقانان که در آن زمان ۵۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند بخاطر اجرای اصلاحات ارضی، بیشترشان طرفدار شاه بودند حتی در برخی نقاط مانند آذربایجان و گیلان، دهقانان در دفاع از شاه در مقابل انقلاب قرار گرفتند!
علت کاملا روشن بود:
آنان انگیزه ای برای جنگیدن نداشتند اگر میخواستند برای زمین بجنگند نیازی نبود چون اصلاحات ارضی، زمین را به آنها داده بود!
چریکها در سیاهکل هرگز به این تجربه تلخ و گرانبار توجه نکردند که آنان در واقع از دهقانان سیاهکل شکست خوردند نه از ژاندارمها و ماموران شاه.
فداییان خلق را در سیاهکل، دهقانان با ابزارهای دهقانی مانند بیل، داس و تبر که برای چپها نماد مقدس بودند دستگیر کرده، زخمی ساخته و تحویل ژاندارمها دادند!

♦️برعکس نوشته های چپها که همیشه بر کارگران در انقلاب تاکید داشتند، کارگران حضور نداشتند. همچنین، کارمندان حوزه های خدمات عمومی مانند راه آهن، آب، برق، تلفن، پست و مخصوصا کارمندان شرکت نفت... حضور نداشتند.
دقت شود که، آنها تنها در مراحل بعدی به اعتصاب پرداخته و باعث فلج رژیم شدند از طرف دیگر:
اولا، نباید کارمندان را به اشتباه مترادف با کارگر(پرولتر) نامید که حزب توده و فداییان خلق از آن یاد میکردند.
ثانیا، خود این اعتصابات نیز پس از به راه افتادن کاروان انقلاب و تقریبا در اواخر انقلاب صورت گرفت و تنها سقوط رژیم شاه را تسریع کرد.
کارگران و محرومین اگر چه در نوشته های چپ ها مقدس بوده اند اما کمتر وارد صفوف کمونیستها شدند، قشر محروم جامعه همیشه قربانی جهل و فقرند و غرق در خرافات و بتهای ذهنی.
در واقع، زمینه تمامی نظام های استبدادی را لایه هایی از تهیدستان فراهم می نمایند، آنان به آسانی فریب میخورند چون فقر، خرد و اخلاقیات را از آنان ستانده در نتیجه، غرق در شور و احساسات و افراط و تفریط اند. اگر چه آنها شایسته و مستحق زندگی بهتری هستند...

♦️شایان ذکر است که در انقلاب مشروطه نیز همین گروههای مشابه یعنی روشنفکران و تجار آشنا به دنیای غرب به اتفاق علما فعال بودند با این تفاوت عمیق که روشنفکران انقلاب مشروطه، نگرششان غرب دوستی، دستاوردهای غربی، قانون‌گرایی، آزادیها و حقوق فردی، شهروندی، نوسازی و مدرنیزاسیون بود اما روشنفکران انقلاب۵۷ متاثر از کودتای تلخ ۲۸ مرداد و متاثر از اندیشه های چپ مارکسیستی، ضد غرب و آموزه‌های غربی بودند و آنها را مفاهيمی بورژوائی و ليبرالی و فراورده‌های منحوس امپرياليسم سرمایه داری تعبیر میکردند!
به همین خاطر، تحصیلکردگان مشروطه برای پناهگاه و تحصن، سفارت خارجی را انتخاب میکردند اما تحصیلکردگان انقلاب ۵۷ سفارت خارجی تسخیر میکردند!
پس تفاوت و تضادشان به اندازه تفاوتِ آخوندزاده، طالبوف، رسولزاده و مستشارالدوله... با امثال جزنی، طبری، کیانوری، آل احمد و شریعتی... بود!

✅روشنفکران انقلاب مشروطه در مقابل شیخ فضل الله نوری قرار داشتند اما روشنفکران انقلاب ۵۷ در فضای چپ زدگی و دیکتاتوری محمدرضاشاه با فرزندان شیخ فضل الله نوری دست اتحاد داده، نرد عشق باختند برای زدن دشمن مشترکشان!
اما بزودی همچنانکه انتظار می رفت پس از برافتادن دشمن مشترکشان، در مقابل هم قرار گرفتند که:
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها...

◀️دیدار این کرواتی ها با انقلاب جالب است:

15.1k 0 441 232 180

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✅استوری اینستاگرامی من:
عدالت بر پشت فقرا می نشیند!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅این مجسمه الهه عدالت است با ارتفاع سه متر و نیم به همراه ترازو و بسیار سنگین.
اما سنگینی اش را آن نوجوان فقیر سیاهپوست گرسنه تحمل می کند!

♦️این مجسمه توزیع نامتعادل منابع جهان و بی عدالتی را به تصویر می کشد.
گرسنه ترین و لاغرترین پسر، چاق‌ترین زن را بر شانه هایش حمل می‌کند.
این مجسمه را یک دانمارکی بنام گینس در سال ۲۰۰۲ ساخته است.
در اینجا بجای فرشته ی زیبای عدالت، زنی زشت و چاق، ترازوی عدالت را در دست گرفته که چشمانش را بسته است و می گوید:
«من پشت مردی نشسته ام. او در زیر بار من لذت می برد. من برای کمک به او هر کاری می کنم، جز اینکه از پشتش پایین بیایم.»


#آخرین_استوری

16k 1 350 380 184

💥آیا چپ ها انقلاب کردند؟!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅بخش اعظم تاریخ یکصد ساله ما را فوبیای چپ پر کرده اینکه عنقریب توده ای ها با کمک شوروی قدرت را خواهند بلعید!
اما چنین ترس و فوبیا بیهوده بوده...

♦️تمام ذهن شاه آکنده از ترسِ کمونیستها بود، در آن سالها، تمام ترسِ غرب نیز از کمونیزم بوده، اما در ایرانِ دینی، شاه از کمونیستها و چپها شکست نخورد چون در نزدیکی انقلاب، موفق شده بود تمام توده ای و چپی های مسلح را قلع و قمع و به زندان کرده یا از کشور فراری دهد.
رژیم شاه از جایی شکست خورد که خودش تقویت کرده بوده، از بنیادگرایی دینی!
از جبهه غرب ستیزی شکست خورد که پس از کودتای ۲۸ مرداد تا کاخ ملکه اش نیز رسوخ کرده بودند و توده ای ها تنها بخش بسیار کوچکی از آن بودند!

♦️اگر میزان شکنجه شده ها و کشته ها و اعدامهای کمونیستها بدست محمدرضاشاه ۵۰ برابر میزان اعدامها از علما و روحانیون بوده این به معنای گستردگی نفوذ چپهای کمونیستی نبوده، بخاطر حساسیت و فوبیای بیمارگونه محمدرضاشاه از چپها بوده.
جالب است که در آستانه کودتای ۲۸ مرداد، مصدق نیز دقیقا با همان کارت فوبیای چپ و ترساندن از حزب توده بازی می کرد که خود غرب و کودتاگران با آن بازی می کردند!
آن زمان که مصدق در دیدار با هندرسون با کارت تهدیدِ سرخ و ترساندن آمریکا از امکان افتادن ایران به دامن کمونیزم بازی می کرد خود آمریکا نیز با همین کارت، مصدق را بر زمین زد چون فکر می کرد با ادامه دولت مصدق، ایران به دامن کمونیزم خواهد افتاد!
پس، شبها حتی ایادی خودِ کرومیت روزلت بنام حزب توده، اعلامیه تهدیدآمیز به خانه های علما می انداخت!
البته خود توده ای ها نیز با تظاهرات خیابانی و با پایین کشیدن مجسمه های شاه و پدرش به این فوبیا کمک کردند...!

♦️اما آمار واقعی نشان می دهد که این ترس بیهوده بوده:
هنگامیکه جبهه ملی در دربار متحصن شده و آزادی انتخابات را خواست، شاه گفت در صورت آزادی انتخابات، توده ای ها شما را درو خواهند کرد، اما مصدق گفت اینها عددی نیستند...
و نتیجه انتخابات هم نشان داد که بیش از سه نفر توده ای نتوانست از تهران وارد مجلس گردند!
در کتاب(پروکروستس ایرانی) آورده ام پس از انقلاب که اوج فعالیتهای حزب توده بوده یکی از ملاک‌های سنجش فقدان پایگاه مردمی حزب، نتایج اسف انگیزش در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در ۱۲مرداد ۱۳۵۸ بوده!
بیشترین رای را از بین کاندیداهای حزب توده، کیانوری با ۵۸٬۸۰۲رای و احسان طبری با ۴۷٬۲۲۵رای آورده بودند یعنی کمتر از یک‌ ششم رای مسعود رجوی که خود رجوی نیز با ۲۹۷٬۷۰۷ رای، ناکام مانده بود! .
این به روشنی، فقدان محبوبیت حزب توده را در جامعه مسلمان ایران نشان میدهد و چون حزب توده نمی‌توانست نقش مهمی در حوادث بازی کند از یک طرف، خود را به خط امام می چسباند، و از طرف دیگر به هزار و یک ترفند میخواست گروههای دیگر مانند فدائیان یا مجاهدین را جذب کند اما نه موفق به جلب همکاری با نیروهای خط امام شد چون به آنها به دیده کافر می نگریستند!
و نه توانست گروههای چپی را جذب کند بجز تنها بخشی از فدائیان را.
چون گرایش به خط امام باعث رانده شدن آن حزب از سوی چپ های دیگر می شد!
سرهنگ لئونید شبارشین که از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱ش. رئیس دفتر نمایندگی ک.‌گ.‌ب در تهران بوده به بهترین نحو به فقدان پایگاه حزب توده در بین مردم مسلمان اشاره کرده او می گوید:
«این حزب، توده‌های مردم را به خود جلب نمیکرد و در میتینگ‌های آن عده کمی شرکت می‌کردند. اعضای این حزب را به جاسوسی برای شوروی متهم می‌کردند...»
(بنگریید به: پروکروستس ایرانی...ص۱۴۱)
و وقتی هم آن حزب در ۱۳۶۱ قلع و قمع گردید آبی از آب تکان نخورد!

♦️به نظر من، چپها در ذهنیتِ ایرانی و مخصوصا پهلویها در تاریخ ۸۰ ساله تنها نقش قدرخان را بازی کرده!
«قدر خان» راهزن معروف آذربایجان بود در زمان حکمرانی امیرنظام گروسی!.
در آن زمان، آوازه جلادت و صلابت قدرخان در همه جا پیچیده و ترس و وحشتی عظیم در دل مردم انداخته بود، روزی که پایان مأموريت امير نظام گروسی در آذربایجان سید، كس فرستاد و «قدر خان» را امان داد تا در یکی از منزلگاههای بین راهی ملاقاتی داشته باشد.
امیرنظام به «قدر خان» فهماند كه آن همه هيبت و باد و بروت او چیزی نیست و هر آینه میتوانست او را از بین ببرد اما نگهداشته است!
قدر خان پرسید، چرا اینهمه محبت در حق من میداشتی؟!
گروسی گفت:
اگر تو و ماجرای تو نبود، اداره اين منطقه حساس در كنار روس و عثمانی برايم دشوار بود و من می بايست «قدر خان»ی میساختم كه هر مشکلی داشتم با استعانت از آوازه خشونت و صلابت تو آن را حل میكردم!

⏹️قدرخان ها همیشه بوده و همیشه چیزی مثل واژه چپولها لازم است برای فحش دادن و بلاگردانی!
به نظر من:
واقعیت مهم است اما چیزی از واقعیت مهمتر است و آن نوع نگاهِ کج و معوج به واقعیت است که در این ۸۰ سال تعیین کننده بوده است..

16.4k 1 343 460 213

💥مرگ بر ساعت!
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅وقتی دولت ساعد با درخواست امتیاز نفت از سوی روسها مخالفت کرد توده ایها به تظاهرات وسیعی در شهرها پرداختند!
در تهران در ۵ آبان۱۳۲۳ش رضا روستا، سیمونیان، یزدی و کامبخش در اول تظاهرات حرکت میکردند وقتی جمعیت از خیابان فردوسی به خیابان سپه رسید یکی از رهبران از پله‌های ساختمان شهرداری بالا رفته شعار داد:
«مرگ بر ساعد».
جمعیت چون از کشاورزان و کارگرانِ بیسواد بوده و از شهرهای دیگر با کامیونهای روسی آورده بودند معنی شعار را نمیدانستند، با مشاهده ساعتِ سر درب شهرداری، مشت‌های گره کرده خود را به طرف آن کرده فریاد زدند:
«مرگ بر ساعت! هزاران نفر شعار مرگ بر ساعت میدادند»!
از شوخی روزگار، یک مرتبه ساعت شهرداری از کار افتاد!
اندکی بعد دولت ساعد با فشار ایادی روسها استعفا داد.

♦️بعدا فرخ، نماینده مجلس۱۴ مینویسد:
«دیدم در مجلس سر و کله دکتر فریدون کشاورز بسته شده، پرسیدم چه شده؟!
گفت در تظاهرات برای امتیاز نفت شمال، خائنین و چاقوکشان مجروحم کردند!
خنده‌ام گرفت او مخالفین نفت شمال را خائن مینامید، اما موافقین امتیاز را وطن‌پرست!»

⏹️برگی از کتاب فوق.
در مورد کتاب اینجا(
@ulduz3o)

10.8k 0 139 103 126

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💥من شاهمو میخوام!
✍️
علی مرادی مراغه ای

⏹️ایرانیان، احساساتی و افراط و تفریطی اند چه در دشمنی و چه در دوستی! چه در بالابردن و پایین کشیدن!

♦️فیلم بالایی مربوط به تبعید محمدرضاشاه است مرا یاد تبعید محمدعلی شاه از ایران می اندازد، منفورترین شاهی که مجلس مشروطه را به توپ بست اما زنان در رفتن او، هزار برابر این فیلم بالایی شیون کردند!
عین السطنه مینویسد:
«شاه...از روزیکه می‌رفت در زرگنده تمام جمعیت شمیرانی جمع شده بود. صدای گریه تا تجریش رفته بوده، همین‌طور زنهای شهر طهران اغلبی در امامزاده حسن و امامزاده معصوم جمع شده بودند. کالسکه شاه را که می بینند صدا به گریه و شیون بلند میکنند. آخر، شاه آنها را پیغام فرستاده، ساکت می کند و رد میشود»!

عین السلطنه در ادامه مینویسد:
«در اغلب خانه‌ها زنها آش پشت پا برای محمدعلی شاه درست کردند در خانه من هم تازه گل درست کرده و از چند جا هم برای او آورده بودند.
دو ثلث زنهای طهران این ترتیب جدید را بد می‌گویند، خصوصا از وقتی که شاه خلع شده است...»
منبع: خاطرات...ج4. ص ۱۸۲۰.

✅رستگاری ایرانیان در آینده است نه در گذشته، در گامهای نپیموده، راههای تجربه نکرده و رهایی از بت سازی ها.
..

11.7k 1 245 586 237

💥استبداد نفتی و انقلاب ۵۷
✍️
علی مرادی مراغه ای

✅تاثیر تعیین کننده درآمدهای نفتی در ایران به مثابه اصلیترین درآمد کشور باعث شده حکومتهای ایران تحصیلدار نامیده شود به همین خاطر، میتوان گفت که، از زمانی که نفت درآمد اصلی ایرانیان شده، تاریخ ایران را میتوان تاریخ نفت نیز نامید...!

♦️استبداد نفتی چون هیچ نیاز مالی به طبقات ندارد پس، برای آنها ارزشی قائل نیست و امکان هر گونه مشارکت سیاسی را برای تمام طبقات می بندد و ملاک مشارکت، تنها اطاعت محض و تبعیت از حکومت میگردد و شرط ورود به دستگاه اداری نیز اظهار عبودیت و وفاداری به استبداد نفتی میگردد.
نتیجه آن:
بوجود آمدن شکاف عظیم بین استبداد نفتی با طبقات مختلف مردم و مخصوصا طبقه متوسط بوده!
پس، هنگامیکه انقلاب ۵۷ آغاز گردید و رژیم پهلوی به خطر افتاد هیچ طبقه ای برای آن حکومت باقی نمانده تا به دفاع برخیزد!
تنها ارتش بود که او هم سر نداشت، چون سرش همان مستبد نفتی بود که با خروج از ایران، قطع گردید و با سفارش هایزر به پادگانها بازگشت...

♦️طبقه متوسط که در جریان نوسازی جامعه و توسعه باید تقویت گردد، اما برعکس در ایران، وجود استبداد و سرکوب و فقدان نهادهای دمکراتیک باعث شد که طبقه متوسط عملا از مشارکت در جریان نوسازی محروم مانده و به لشکر ناراضیان بپیوندد.
استبداد نفتی کوشیده بود با احزاب فرمایشی مانند ایران نوین و حزب مردم، بخشی از طبقه تحصیلکرده و متوسط را به دور خود جمع کند اما نه تنها موفق نشده بلکه در ۱۳۵۳ش با انحلال آن دو حزب، حزب فرمایشی رستاخیز را بوجود آورد و حتی بر شکاف مردم با حکومت نفتی و نئوپاتریمونیالی، افزود.
چنین است که طبقه متوسط که باید در جریان نوسازی نقش پایگاه اجتماعی حکومت را بازی کند اما برعکس، در مقابل حکومت قرار گرفت!
به عبارتی، استبداد نفتی به ایفای نقشی فرا طبقاتی پرداخت و بقول اسکاچپول، پترودلارها، شاه را از اتکا به هر طبقه ای بی نیاز ساخت!

♦️چون استبداد نفتی که بر درآمدهای نفتی تکیه داشت خود را بی نیاز از پاسخگویی به اقشار مختلف میدانست و به میزانی که آن درآمدها افزایش یافت و پترودلارها سرازیر شد به همان میزان، مغرور و از مردم فاصله گرفت.
در واقع، با افزایش پترودلارها، نوسازی اقتصادی شتاب گرفت اما در مقابل، توسعه سیاسی رو به افول نهاد و بسته تر گردید.
این یعنی تشدید تضاد بین نوسازی اقتصادی و نوسازی سیاسی!
یعنی رفاه مردم بالا می رود، اما مشارکت سیاسی بسته تر می گردد!
شاید ذکر مثالی تنها از حوزه آموزشی لازم باشد:
جنگهای اعراب با اسرائیل در بین سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۳ و تحریم نفتی اعراب منجر به «شوک نفتی» شد و باعث افزایش قیمت نفت، صادرت بیشتر نفت ایران که به تحریم نپیوسته بود و در نتیجه، با افزایش درآمدها نفتی، ایران جایگاهی ویژه یافت، جریان شبه مدرنیستی شاه شتاب گرفت مثلا در دانشگاهها و موسسات عالی تعداد نفرات به ۱۵۴۳۱۵ افزایش یافته و بیش از ۹۰ هزار نفر با دلاهاری نفتی راهی دانشگاههای خارج گردیدند... اما آنها بیشتر جذب کنفدراسیون دانشجویی شده و بجای اینکه دکتر و مهندس بازگردند چریک شده باز می گشتند...!

♦️آخرین تلاش جبهه ملی برای بازگرداندن دیکتاتور به قفسِ قانون اساسی مشروطه و دوری از استبداد در حساسترین زمان یعنی خرداد ۱۳۵۶ش صورت گرفت، نامه‌ی سه نفره سران جبهه ملی ایران به شاه بوده با امضای کریم سنجابی، شاپور بختیار و داریوش فروهر.
دیکتاتور نفتی میتوانست به چارچوب مشروطه برگردد، شکاف عظیم ملت با خودش را ترمیم کرده و بجای انقلاب ۵۷، شبیه انقلاب مشروطه پیش آید یعنی با واگذاری بخشی از حقوق مردم، بماند.
اما گوشش بسته بود و زمانی چنین کرد که دیگر دیر شده بود!

♦️طلای سیاه بشدت گمراه کننده و مغرور کننده است مخصوصا وقتی قیمت آن بالا رود که دیگر نه پاسخگویی به ملت که خدا را هم بنده نمیشوند ذکر نمونه هایی از آن:
در سال ۱۹۷۵م، وقتی قیمت نفت اوج گرفت شاه چنان دچار کیش شخصیت شد که حتی آرا و نظرات اقتصاددانان را هم به سخره گرفته و گمان میکرد که قوانین اقتصادی را هم میتوان منقاد و مطیع فرامین سلطنتی کرد!.
در آن زمان دیگر حتی نیازی به مشورت با متخصصین نمی دید! به تحقیر از دمکراسی«چشم آبی ها» میپرداخت و در گفتگو با اوریانا فالاچی حتی ادعا میکرد که با خدا رابطه دارد!.
بعدها نیز همین افزایش قیمت نفت، باعث ادعای مدیریت جهانی از سوی آقای احمدی نژاد شد!
وقتی قیمت نفت از ۱۶۰دلار گذشت آقای پرزیدنت، ادعای مدیریت جهانی کرد!
میگفت: «باید خودمان را باور کنیم تا بتوانیم مدیریت جهان را در دست بگیریم»!
می گفت: بیش از ۱۰۰ سیاستمدار دنیا در گفتگو با من این توقع یعنی مدیریت جهان را بیان کردند و برخی اصلا
زنبیل گذاشته اند برای برقراری روابط با ما...!
و وقتی تحریم ها تازه آغاز شده بود می گفت: «تحریم نمنه دی؟!»
که البته با گذشته زمان، امروزه مشخص شده که تحریم نمنه دی...!

16.9k 1 268 248 180

💥طنزنویسی که دیگر نمی خنداند!
✍️
علی مرادی مراغه ای

♦️من اولین بار ابراهیم نبوی را با روزنامه های دوم خردادی شناختم حتی در دادگاهش هم بارها مرتضوی را خندانده بود، وقتی اکبر گنجی از پوشیدن لباس زندان در دادگاه امتناع کرده و با عصبانیت آنرا درآورده پرتاب کرد، نبوی به مرتضوی گفت اگر او ناراحت است لباس او را هم به من بدهید تا...

♦️اتقاق دیگر اینکه، شمس الواعظین نقل میکند که مرتضوی به جلایی پور گفته بود در خانه شمس «ریمیل» پیدا کرده‌ایم!
جلایی‌پور میگوید ریمیل وسیله آرایشی خانم‌هاست مرتضوی میگوید نه، ریمیل او به کامپیوتر وصل میشود!

♦️بیسوادی قاضی ها، همیشه کار دستشان می دهد!
مریم بهزادی از گروندگان جنبش مسلحانه در زمان پهلوی که در دوران دانشجویی در ۱۳۵۴ش دستگیر گردیده بود در دادگاه وقتی منشی بیسواد جرائمش را برمی شمرد در ادامه گفت فلان کتابها را خوانده و در آخر گفت:
کتاب شنگول و منگول را هم خوانده!
یک مرتبه، مریم بهزادی با صدای بلند می خندد و قاضی دادگاه جرم توهین به دادگاه را هم اضافه کرده او را به ۴ سال زندان محکوم میکند.
او کتاب شنل اثر گوگول روسی را خوانده و منشی بیسواد دادگاه آنرا شنگول و منگول خوانده بود!

14k 1 224 941 227
Показано 20 последних публикаций.