رفت ... و زمان به کُندی میرفت
به بارقه میمانست که از کُنجِ خرابه یِ گوشه کرده در بطنِ قلبم به قلبم میتابید ...
آخرین روزنهِ اُمیدم بود ...
رفت ...
و سایه ها حِسابی دُوره ام کردند...
مهران یاوری
Telegram: @akoart
به بارقه میمانست که از کُنجِ خرابه یِ گوشه کرده در بطنِ قلبم به قلبم میتابید ...
آخرین روزنهِ اُمیدم بود ...
رفت ...
و سایه ها حِسابی دُوره ام کردند...
مهران یاوری
Telegram: @akoart