همون موقع که داشتم تو بغلت ذوب میشدم گفتی فقط ی سیگار کمه
با فندک صورتیم سیگارتو روشن کردم و وقتی انگشتات روی کمرم میلغزید بوی سیگار و عطر شیرین تنت منو به جنون میرسوند
همون موقعی که به هم برخوردیم هیچکس فکرشو نمیکرد نخی از قلبت به دور قلبم بپیچه و منو در بر بگیره
ولی الان توگوشم زمزمه میکنی که هرچی بشه بازم پیشم میمونی و من به این فکر میکنم که عشقمون چه رنگیه شاید ترکیب شراب و سیگار روی لبت رنگی متفاوت از عشقمون باشه و نمیدونم که چیشد هر لحظه تو اون دوتا چشم آبی اقیانوسی بیشتر و بیشتر غرق شدم و حالا که دستات موهام رو نوازش میکنه و چشمام تورو در برمیگیره میخوام به تو بگم که چقدر عاشقت هستم ماه شبِ تاریک من :)
Enola