ذِه‍‌ـ‌،نِ پــوچْ؛


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Для взрослых


نه حسی واسه امروز .. نه حالی واسه فردا .. ️
.
تبلیغات: @TablighPouch

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Для взрослых
Статистика
Фильтр публикаций


توی این گیر و دار
تو هم غریبه شدی باهام ...


گاهی‌ مجبوریم‌ از‌ یک‌ روز شروع‌ کنیم
به‌ فراموش‌ کردن...
به‌ روی‌ دلمان، به‌ روی‌ خاطراتمان
و به‌ روی‌ زندگیمان‌ نیاوریم
که‌ اصلا‌ کسی‌ را داشتیم
که‌ اصلا کسی‌ را دوست‌ داشتیم...


‏از وقتی یادمه تو ‎زندگیم پشت سرمو نگاه نکردم، چون میترسم برگردم ببینم پشتم خالیه و ‎کنترلمو از دست بدم و بیوفتم!
گاهی یادم میره کسی که باید باشه نه پشت سرمه، نه جلوی رومه، نه پایین پامه، نه بالا سرم!
‏کسی که باید باشه، خودمم نه هیچ کس و هیچ چیز دیگه، حتی اگه قرار باشه بیوفتم.




اینروزا‌ بجای بِپای هم، آدما تو حسرتِ هم پیر میشن ...


دیدی کی زود تر اون یکیو یادش رفت ؟
ذِه‍‌ـ‌،نِ پــوچْ؛


برقصیم لایِ ابرا، بخندیم ما به هم ؛


هرگز
از گردشِ ایام
دل‌آزرده مباش!
بامدادی است
پیِ هر شبِ تاری؛
...آری!
|علامه طباطبایی|


نوشته بود دختری که عاشق شده، انگار مادر شده؛
و خواستم بگم چقدر درست و قشنگه، وقتی یه دختر عاشق میشه مدام نگرانِ طرف مقابله که حالش خوب باشه و مواظب خودش باشه، بهش یادآوری میکنه موقع رفتن به بیرون لباس گرم بپوشه که مریض نشه، نگرانِ اینه نکنه آدمای دورش اذیتش کنن و ناراحت بشه؟ درست مثل یه مادر نگران کسیه که دوسش داره .


هومان عاشق زنگات شده بیش از حد ..
ذِه‍‌ـ‌،نِ پــوچْ؛


تا نره بقیرو نبینه نمیفهمه که تو با همه فرق داشتی.


افکارمون پره هَرْجُ مَرْجَـ.نْ .
ذِه‍‌ـ‌،نِ پــوچْ؛


خیالت به ناگه گذر میکند زِ دنیای
تاریک و بی‌تابِ من .


چطور ممکن است!
با چنین درد و رنجی، باز هم چهره‌ی او برای من، چهره‌ی خوشبختی باشد؟


من میگم “مهم نیست” ولی شب ها نمیتونم بخوابم، وقت و بی‌وقت گریه میکنم، سر درد میگیرم، بی اشتها میشم، معده درد میگیرم، عصبی و غمگین میشم، پر از انرژی منفی میشم، تو مغزم هی مرورش میکنم، کم حرف میشم، زودرنج میشم، به همه میپرم، از شدت فکر کردن دهنم سرویس میشه، انقدر قهوه میخورم که دست و پام سِر میشه، حوصله‌ی حرف زدن با هیچکس رو ندارم.


من که تورو دادم فقط تَــرجـ.یــح .
ذِه‍‌ـ‌،نِ پــوچْ؛


و در نهایت همه‌ی چیزی که یاد گرفتم این بود که چگونه تنهایی قوی باشم...


میدید پشتِ هر باخت
خوابیده یه دونه دَرسْــ. .
ذِه‍‌ـ‌،نِ پــوچْ؛


میدونی چند وقت با تنهاییام قدم زدم ؟


کسی نخواهد دانست که زیر هجوم افکار، چگونه هر تکه‌ام به گوشه‌ای از این اتاق افتاد و صبح بی آنکه همراهی داشته باشم، خود را با زجر جمع کردم و ادامه دادم.

Показано 20 последних публикаций.