هیجده سالم که شد بابام فرستادم کلاس رانندگی قبول که شدم گفت این حساب نیست هرشب آخر وقت منو برمی داشت می رفتیم تو خیابونا رانندگی می کردم
تا این که یه روز گفت بیا این ماشین اینم تو
فقط دوتا چیز بهت بگم
۱-هرتصادفی تو سرعت کم خطر کمتری داره
۲- به هرچی می زنی بزن فقط به آدم نزنچند بار پیش اومد تصادفای جزئی کردم
فقط زنگ می زدم بابام میومد میگفت خداروشکر خودت سالمی
همه چی فدای سرت برو خونه دخترم
بقیه ش با من
همیشه و همیشه در هر موردی همین قدر حمایت گر بود
از جان و مالش برای ما هیچ دریغی نداشت
بدون هیچ سرزنش و قضاوتی
ندیدم..
مثلش ندیدم دیگه...
@Tweete | توییتی
تا این که یه روز گفت بیا این ماشین اینم تو
فقط دوتا چیز بهت بگم
۱-هرتصادفی تو سرعت کم خطر کمتری داره
۲- به هرچی می زنی بزن فقط به آدم نزنچند بار پیش اومد تصادفای جزئی کردم
فقط زنگ می زدم بابام میومد میگفت خداروشکر خودت سالمی
همه چی فدای سرت برو خونه دخترم
بقیه ش با من
همیشه و همیشه در هر موردی همین قدر حمایت گر بود
از جان و مالش برای ما هیچ دریغی نداشت
بدون هیچ سرزنش و قضاوتی
ندیدم..
مثلش ندیدم دیگه...
@Tweete | توییتی