تو برای من اون نوری هستی که وقتی به هیچی امید ندارم تو زندگیم میتابه. تو برای من اون گل خشک لای کتابی که هر وقت ببینمش لبخند میزنم. تو برای من اون آهنگی که بارها و بارها بهش گوش میدم و ازش خسته نمیشم. تو برای من اون فکر قشنگی که وقتی میاد تو سرم همه متوجه لبخندم میشن. تو به همه چیز معنی میدی؛ مثل واژه به شعر، مثل قلب به جسم، مثل ماه به شب، مثل خودت به زندگیم. در واقع تو برای من همون دلیلی هستی که مدتها دنبالش میگشتم، تا به خاطرش زندگی کنم.