روایتی از عروسی در
روستاهای شمال خراسان[صادو]
قسمت دوم وروز دوم
✍محمدخسروی
🌺تابستان رو به پایان است و آخرین خورچینهای هندوانه و خربزه و کیسه های گندم رویشسته و طلایی بار چهارپا به طرف روستا سلانه می روند. هر کس هرچه کاشته درو کرده خرمن نموده کوبیده کاه را به کاهدانها ریخته خوراک زمستانی احشام، وگندم را درون کندو ها انبار کرده خوراک حلال خود وخانواده
اصولا ما دهاتی جماعت کاهدانمان پر کاه و کندوهایمان پر گندم باشد کیفمان کوک است
🌺از دیروز که آشیق ها از می نی بوس مرحوم حسن افراسیابی پیاده شدند صدای دهل وسرنایشان فضای ده را پر کرد و خیل جمعیت مشایعت کنندگان آشیق ها ،که اغلب کودک و نوجوانان و بانوان ونزدیکان داماد بودند تا منزل داماد رقصیدند و شادی کردند حیاط آب و جارو شده بوی نم وخاک دل انگیز است چادری بزرگ استوار بر چند نردبام فضای مجلس را آماده کرده است بقبند ها دور تا دور چیده شده و کف آن با پلاسهای رنگارنگ بافت دست بانوان فرش گردیده وچند فرش نیز به عنوان تزیین روی دیوار کوبیده اند بدون تشریفات و تکلف
🌺روی پشت بامها پر است از رنگ های خوش و گلهای زرد و سرخی که روی دامن لباس هاست. دختران کوچک با مادران به تماشای ساز و رقص نشستهاند.
🌺در کوچه و پسکوچهها، رفتوآمد زیاد است. دیگها و قازانچههای مسی روی سرها میچرخند. عروسی برای سرپایی ها و تدارکاتچیها رسما از دیروز آغاز شدهاست. آنها را به مصلحت دعوت کردهاند و مسولیتها تعریف شدهاند.
در وسط روستا جنب و جوش و شادی بیشتر است. عاشقها از دیروز بیوقفه بر دهل میکوبند و در سرنا میدمند اما با ریتم سنگین (یک قرصه/دو قرصه و...). در یک طرف میدان دایرهای منظم از زنها و دختران شکل گرفته است. چادر را به کمر بستهاند. بیشتر حرکت دست است و پا. کف دستها را به هم نزدیک میکنند و دور و به تناوب نیمچرخی میزنند. چهره ها جدی و پروقار است و هیچ لودگی و جلوه دادنی در کارشان نیست. بیشتر به یک عمل آیینی و عرفانی میماند. پسرها نیز در یک گوشه دیگر بیآن که هوس چشمچرانی داشته باشند یا بدان فکر کنند، مشغول رقص خودند اما کمی شوختر و پرآهنگتر.
🌺امشب چراغ جشن و شادی فروغ بیشتری مییابد. نوازنده ها پرکوب می نوازندویکی از آنها وسط معرکه ای برپا کرده روی دستانش راه می رود پشک وارو می زند کلاه دوره دارش را جلوی یکی یکی مهمانان می گذارد و با یک پشتک و وارو خود را به او می رساند و می رقصد ومنتظر انعام می ماند مهمان برای سرور بیشتر می گوید هر ره وره
باز یک پشتک دیگر تا مهمانان دست درجیب سخا کند ویک اسکناس دو یا پنج تومانی بسته به سخاوتش درون کلاه رقصنده می اندازد واین دور ادامه می یابد
نوبت توره بازی است آشق از دهانش چندین متر کاغذ یا پارچه نوار مانند در می آورد جماعت غرق شادی کف می زنند مهمانان دعوت شده اند ، سور حنابندان راه میاندازند.
داماد با وقار با ساقدوشهایش از بزرگان مجلس اجازه کسب می کند ومودب ودوزانو رو به قبله می نشیند و تاج پادشاهی را بر سر می اندازند و قدیفه ای سفید روی زانوان
حنا بندی شروع می شود
«آقام حنا میبنده
به دست و پا میبنده
اگه حنا کم باشه
آب طلا میبنده
🌺در این میان نوای زار اما دلکش و پر راز و رمز قوشمه (ساز بادی کوچک و جفتی شمال خراسان) با همراهی ضرب انگشتی بر دهل، شب همه را کیفور خواهد کرد
هرکس ته صدایی خوش دارد هنرنمایی می کند و پسران از کف دست داماد به تبرک حنا می ربایند وسینی تولوشی را می گردانند تا هرکس به اندازه وسع خویش سهمی در این مجلس شادی داشته باشد
سپس باقی مانده ظرف ومجموعه حنابندان به خانه عروس منتقل می شود تا عروس هم حنا ببندد
دختران از روی دست عروس به میمنت حنا میقاپند و نقش و نگارهای زیبا روی دست میاندازند و عروس و داماد قرب و عزتی بیمانند و حکم شاه و ملکه را پیدا میکنند.
🌺اکنون نوبت شام است هرکس به تماشا آمده ودعوت نیست بدون دلگیری مجلس را ترک می کند من هم سلانه سلانه دنبال بقیه راه می افتم و به خانه می رسم روی جایم دراز می کشم و چشمانم را می بندم و فکر و ذهن را پرواز می دهم به دور دست ها وبقیه سر سفره شام می نشینند و عطر برنج ایرانی و بوی روغن زرد شب را به مهمانان دلچسب تر می کند
نوش جان 🥀
ادامه دارد
@tarikh_sadoياد گذشتگان میراث آیندگان