🌟
قوهٔ خیال در وجودم به طوری قوی گشت که عشقم، محبوبم را در خارج در مقابل چشمانم تجسّد داد . همانگونه که جبرئیل برای رسول خدا صلى الله عليه و سلم تجسّد پیدا کرد بهطوری که توان نظر کردن بدو را نداشتم.
مرا مخاطب قرار داد و گوش بدو داشتم و میفهمیدم که چه میگوید و مرا چند روزی که ترک کرد، غذا از گلویم پایین نمیرفت. هر وقت برایم غذا میآوردند کنار آن می ایستاد و به من مینگریست و به زبانی که آن را به گوشم میشنیدم میگفت: آیا مرا میبینی و غذا میخوری؟ از غذا دست میکشیدم و هیچ احساس گرسنگی نمیکردم و از او پر شده بودم به طوری که فربه شدم و از نظر کردن بدو مست گشته بودم، لذا مرا جایگزین غذایم گردید.
یاران و اهل و عیالم از فربه شدن من، با نخوردن غذا به تعجب و شگفتی افتاده بودند زیرا روزهای بسیاری میشد که چیزی از گلویم پایین نمیرفت و در عین حال تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم ولی او پیوسته در ایستادن و نشستن و حرکت و سکونم در مقابل دیدگانم بود.
#شیخ_اکبر_محی_الدین_ابن_عربی
#فتوحات_مکیه_باب_۱۷۸.
🕌: @TakyaTalabaniSonjaghً
قوهٔ خیال در وجودم به طوری قوی گشت که عشقم، محبوبم را در خارج در مقابل چشمانم تجسّد داد . همانگونه که جبرئیل برای رسول خدا صلى الله عليه و سلم تجسّد پیدا کرد بهطوری که توان نظر کردن بدو را نداشتم.
مرا مخاطب قرار داد و گوش بدو داشتم و میفهمیدم که چه میگوید و مرا چند روزی که ترک کرد، غذا از گلویم پایین نمیرفت. هر وقت برایم غذا میآوردند کنار آن می ایستاد و به من مینگریست و به زبانی که آن را به گوشم میشنیدم میگفت: آیا مرا میبینی و غذا میخوری؟ از غذا دست میکشیدم و هیچ احساس گرسنگی نمیکردم و از او پر شده بودم به طوری که فربه شدم و از نظر کردن بدو مست گشته بودم، لذا مرا جایگزین غذایم گردید.
یاران و اهل و عیالم از فربه شدن من، با نخوردن غذا به تعجب و شگفتی افتاده بودند زیرا روزهای بسیاری میشد که چیزی از گلویم پایین نمیرفت و در عین حال تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم ولی او پیوسته در ایستادن و نشستن و حرکت و سکونم در مقابل دیدگانم بود.
#شیخ_اکبر_محی_الدین_ابن_عربی
#فتوحات_مکیه_باب_۱۷۸.
🕌: @TakyaTalabaniSonjaghً