🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۳۷: #بازیهای_اتاق_مشاوره
منبع: ص ۱۷۲ تا ۱۷۴
@tahlil_raftar_motaghabel
#گلخانه
تز:
(( گلخانه )) صورتی از بازی (( روانپزشکی )) است که در سختترین شکلش توسط دانشمندان جوان رشته های علوم اجتماعی - مانند روانشناسان تازه کار - اجرا میشود. این آقایان در معاشرت با همکاران خود از روی عادت و اغلب به طرزی شوخ طبعانه، به بازی (( روانکاوی )) میپردازند و واژههایی نظیر (( احساس ضدیت شما بروز کرده، جانم )) یا (( ساز و کار دفاعی از این شدیدتر نمیشود )) را به کار میبرند. این معمولاً وقتگذرانی ای بی ضرر و احیانا لذتبخش است، یعنی مرحله ای طبیعی است که آنها طی آن تجربیات حرفه ای کسب می کنند و اگر افراد مبتکر و جالبی هم بین آنها پیدا شود، محفل ممکن است کاملا سرگرم کننده باشد. ( یکی از عبارات دلخواه من این تکیه کلام است: (( میبینم که باز روز ملی تناقض گویی فرارسیده. )) ) بعضی از این افراد در گروههای روان درمانی ممکن است اقدام به انتقاد و عیب جویی های مهار ناشدنی کنند، و چون انتقادات آنها در این موارد لزوما سازنده نیست، درمانگر مسئول باید مدبرانه از این کارشان ممانعت کند. اما ادامه ی کار گروه ممکن است تبدیل به بازی (( گلخانه )) گردد.
در میان سنخ فارغ التحصیلان سالهای اخیر، این تمایل شدید به وجود آمده است که برای آنچه احساسهای واقعی انسانها مینامند، احترام مبالغه آمیزی قائل شوند. بیان چنین احساسی ممکن است متعاقب بیان دیگری باشد که راهگشای آن است. در چنین مواردی واکنش سایر اعضا معمولاً توام با حالتی جدی و رسمی است؛ آنها مثلاً ممکن است طرز برخورد و قضاوتی شبیه گیاه شناسی خبره را در یک گلخانه داشته باشند. در زبان تحلیل بازیها، مسئله این است که آیا این احساس به قدر کافی جالب هست که در نمایشگاه ملی احساسها به نمایش گذارده شود یا نه. اگر درمانگر سئوال بی ربطی را مطرح کند، ممکن است به شدت مورد انتقاد و تنفر قرار گیرد - گویی فردی کله پوک دارد با دستهای زمخت خود گلبرگ های لطیف و شکننده ی گل کمیاب قرن را دستمالی میکند. از طرف دیگر، درمانگر هم ممکن است طبعا احساس کند که برای شناخت اندام گل لازم است که نمونه ای از آن را پاره و تشریح کند.
آنتی تز:
شناخت عکس قضیه مفهوم طعنه ای است که در توصیف فوق نهفته است. اگر اجازه دهیم که این بازی ادامه یابد، سالها بدون تغییر تکرار میشود و آن وقت این احساس به بیمار دست میدهد که واقعا تجربه ی روان درمانیِ به خصوصی را پشت سر گذارده است که طی آن ضدیت خود را بروز داده و آموخته است که چگونه با احساسها برخورد داشته باشد، به طوری که هیچ یک از همکارانش چنین تجربه ای نداشته است. اما در این میان در واقع اتفاق جالبی که دارای اهمیت بنیادی باشد روی نداده است، و بی شک وقت صرف شده برای روان درمانی نیز حداکثر بازدهی را نداشته است.
طعن نهفته در توصیف آنچه بدواً ذکر شد البته متوجه بیماران نیست، بلکه متوجه معلمان آنها و محیط و اجتماعی است که چنین روالی را اجازه میدهد و صادر میکند. یک اظهارنظر، اگر به موقع ادا شود، چه بسا امکان دارد به طرزی موفقیت آمیز آنان را از تاثیرات (( والد )) پر فیس و افاده شان جدا ساخته، به جانب تبادلی سوق دهد که کمتر آکنده از لاف و گزاف های خود بینانه باشد. دانشمندان جوان به جای کشت احساس ها در جوّ داغ و سربسته ی گلخانه ها، می توانند به سادگی اجازه دهند احساس ها به طرز طبیعی رشد کرده، پس از رسیدن چیده شوند.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۳۷: #بازیهای_اتاق_مشاوره
منبع: ص ۱۷۲ تا ۱۷۴
@tahlil_raftar_motaghabel
#گلخانه
تز:
(( گلخانه )) صورتی از بازی (( روانپزشکی )) است که در سختترین شکلش توسط دانشمندان جوان رشته های علوم اجتماعی - مانند روانشناسان تازه کار - اجرا میشود. این آقایان در معاشرت با همکاران خود از روی عادت و اغلب به طرزی شوخ طبعانه، به بازی (( روانکاوی )) میپردازند و واژههایی نظیر (( احساس ضدیت شما بروز کرده، جانم )) یا (( ساز و کار دفاعی از این شدیدتر نمیشود )) را به کار میبرند. این معمولاً وقتگذرانی ای بی ضرر و احیانا لذتبخش است، یعنی مرحله ای طبیعی است که آنها طی آن تجربیات حرفه ای کسب می کنند و اگر افراد مبتکر و جالبی هم بین آنها پیدا شود، محفل ممکن است کاملا سرگرم کننده باشد. ( یکی از عبارات دلخواه من این تکیه کلام است: (( میبینم که باز روز ملی تناقض گویی فرارسیده. )) ) بعضی از این افراد در گروههای روان درمانی ممکن است اقدام به انتقاد و عیب جویی های مهار ناشدنی کنند، و چون انتقادات آنها در این موارد لزوما سازنده نیست، درمانگر مسئول باید مدبرانه از این کارشان ممانعت کند. اما ادامه ی کار گروه ممکن است تبدیل به بازی (( گلخانه )) گردد.
در میان سنخ فارغ التحصیلان سالهای اخیر، این تمایل شدید به وجود آمده است که برای آنچه احساسهای واقعی انسانها مینامند، احترام مبالغه آمیزی قائل شوند. بیان چنین احساسی ممکن است متعاقب بیان دیگری باشد که راهگشای آن است. در چنین مواردی واکنش سایر اعضا معمولاً توام با حالتی جدی و رسمی است؛ آنها مثلاً ممکن است طرز برخورد و قضاوتی شبیه گیاه شناسی خبره را در یک گلخانه داشته باشند. در زبان تحلیل بازیها، مسئله این است که آیا این احساس به قدر کافی جالب هست که در نمایشگاه ملی احساسها به نمایش گذارده شود یا نه. اگر درمانگر سئوال بی ربطی را مطرح کند، ممکن است به شدت مورد انتقاد و تنفر قرار گیرد - گویی فردی کله پوک دارد با دستهای زمخت خود گلبرگ های لطیف و شکننده ی گل کمیاب قرن را دستمالی میکند. از طرف دیگر، درمانگر هم ممکن است طبعا احساس کند که برای شناخت اندام گل لازم است که نمونه ای از آن را پاره و تشریح کند.
آنتی تز:
شناخت عکس قضیه مفهوم طعنه ای است که در توصیف فوق نهفته است. اگر اجازه دهیم که این بازی ادامه یابد، سالها بدون تغییر تکرار میشود و آن وقت این احساس به بیمار دست میدهد که واقعا تجربه ی روان درمانیِ به خصوصی را پشت سر گذارده است که طی آن ضدیت خود را بروز داده و آموخته است که چگونه با احساسها برخورد داشته باشد، به طوری که هیچ یک از همکارانش چنین تجربه ای نداشته است. اما در این میان در واقع اتفاق جالبی که دارای اهمیت بنیادی باشد روی نداده است، و بی شک وقت صرف شده برای روان درمانی نیز حداکثر بازدهی را نداشته است.
طعن نهفته در توصیف آنچه بدواً ذکر شد البته متوجه بیماران نیست، بلکه متوجه معلمان آنها و محیط و اجتماعی است که چنین روالی را اجازه میدهد و صادر میکند. یک اظهارنظر، اگر به موقع ادا شود، چه بسا امکان دارد به طرزی موفقیت آمیز آنان را از تاثیرات (( والد )) پر فیس و افاده شان جدا ساخته، به جانب تبادلی سوق دهد که کمتر آکنده از لاف و گزاف های خود بینانه باشد. دانشمندان جوان به جای کشت احساس ها در جوّ داغ و سربسته ی گلخانه ها، می توانند به سادگی اجازه دهند احساس ها به طرز طبیعی رشد کرده، پس از رسیدن چیده شوند.
@tahlil_raftar_motaghabel