#حکایت_کیری
آوردهاند که روزی :
ملا نصرالدین کون پشمیان که برای تعمیر ویلای خود در شمال مجبور شد سیمان ۳۰۰ تومنی و گچ ۱۲۰ تومنی تهیه کند و از قضا چون جیب گشادش ته کشید و سکهای برای کرایه حمل مصالح نداشت ، خورجین الاغ خود را تا ناموص پر کرد و به سمت ویلای وقفی پیش رفت.
وارد ویلا که شد الاغ به سختی از پله ها بالا میرفت ؛ ملا که اعصابش مگسی و کلهاش کیری شده بود مصالح رو از دوش الاغ خایه کرده پائین آورد و تنهایی به پشت بام برد.
ملا کصخل نمیدانست که خر جماعت از پله بالا میرود اما از پله پائین نمیآید ؛ هر گوهی خورد و با هر روشی کیر خر را مالید نتوانستد این زبان بسته را به پائین بکشاند.
ملا الاغ را به کیرش گرفت و به ویلا آمد تا استراحت کند عرقی خارج کند (تو کتاب ننوشته چه گوهی خورده)
در همین حین ناگهان الاغ روی پشت بام بالا و پائین میکرد و صد فحش به ملای داستان حواله کرد ، ملا خایه کرد و به پشت بام رفت و دید الاغ گوه زده به سقف و از شدت بالا و پائینش سقف خراب شده و لنگ هایش از سقف چوبی آویزان گشته عاقبت الاغ از سقف با ندای مااااادرتو گاییدم ملا به زمین افتاد و جان به قمبل آفرین تسلیم عزرائیل کرد
بعد ملانصرالدین گفت :
کیر تو ذات من که نمیدونستم اگر به خر جماعت جایگاه رفیعی عطا کنم ، هم به آنجا تر میزند و هم خودش را بگا میدهد
#پند_کیری :
بله دوستان شما هم به خرها اطرافتان توجه کنید و از کیرتان آن ها را بالا نکشید که آفت روح و روان شما هستند
😈
@TAK_E_OFF 😈