Репост из: چرا ملتها شکست می خورند؟
آیا اصلاحات ارضی، سوسیالیستی نبود!؟
برای درک چرایی و پیامدهای اصلاحات ارضی تحقیق و تدقیق بسیار لازم است چرا که عواقب جدی برای ایران مدرن داشته است. اما اخیراً، تلاشهایی صورت میگیرد تا اصلاحات ارضی را «مترقیانه» نشان داده و آنرا از ایدهای چپگرایانه جدا کرده و حتی در این میان به مارکسیستها فخرفروشی شود! یکی از آن مقالات جدید از جناب تدینی گرامی است که از اینجا قابل مطالعه است.
ایشان در متنی کوتاه برای تبرئهٔ سوسیالیستی بودن اصلاحات ارضی، به این مطلب اشاره میکنند که زمینها تنها بازتوزیع شده و فقط مالک خصوصی آن تغییر کرده است. ابتدا لازم است شروط صحت یک معامله مورد توجه نویسنده قرار بگیرد. اولین شرط صحت هر معامله «رضایت طرفین» است. وقتی شخصی مایل نباشد اتومبیل خود را حتی به قیمت روز، بشما بفروشد اما از طرف خریدار یا شخص ثالثی مجبور به انجام معامله شود، چنین اجباری، صحت معامله را زیر سوال برده و آنرا باطل میکند. اگر مالکان اراضی تمایل به چنین معاملهای داشتند خود با زارع انجام داده و نیازی به مداخلهٔ دولت در آن نبود. دولت چه شانی در این میانه داشت و چه حقی!؟
اگر مالکان خصوصی مایل به فروش زمینهای خود ولو با دریافت ثمن آن نبودند و دولت آنها را به چنین کاری مجبور کرده است پس نوع معامله زوری، و انجام آن نقض حقوق فردی آنهاست و باید توسط هر فرد منصفی محکوم شود. همانطور که شواهد تاریخی نشان میدهد بسیاری از مالکان مایل به انجام چنین معاملهای نبودند و تنها با داغ و درفش حکومت وقت و پروپاگاندای چپگرایانه آن که زارعین را علیه مالکان تحریک و تهییج میکرد به انجام آن مبادرت ورزیدند.
از سویی دیگر نویسنده باید نگاهی به عقیدهٔ مجریان اصلاحات ارضی و تصور عاملان اصلی اجرای آن از شخص پهلوی دوم-که خود را رهبر انقلاب مینامید- گرفته تا روزنامهنگار چپگرایی مانند ارسنجانی که مدتی وزیر اصلاحات ارضی بود، بیاندازد که نشان میدهد رژیم وقت کاملاً به این مهم آگاهی داشت که اصلاحات ارضی او با حقوق و آزادیهای مشروع منافات دارد و در تمام دنیا بعنوان سیاستی سوسیالیستی شناخته میشود. بطوریکه که محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۵۳-یعنی در آغاز شوک نفتی و کامل نمودن انقلاب سفید-اینگونه خود را معرفی میکند:
یا اظهارنظر عریانِ فرح پهلوی دههها پس از اجرای اصلاحات ارضی که ضمن سوسیالیست خواندن خود میگوید:
بنابراین برخلاف تصور و تحلیل جناب تدینی، مجریان و رهبران سیاسی اصلاحات ارضی کاملاً به سوسیالیستی بودن اقدامات خود آگاهی داشتند و آنرا با افتخار اعلام کردهاند. روشن است که شواهد تاریخی و خاطرات رجال وقت به اندازهای هست که نتوان اصلاحات ارضی سوسیالیستی را هم «قلب» کرد و چیزی دیگر از واقعیت تاریخی آن به مخاطب عرضه نمود.
در پایان لازم است تاکید شود که در تصویب و اجرای اصلاحات ارضی هم انواع و اقسام تعدیات قانونی، شرعی و حقوقی صورت پذیرفته که قابل روفو کردن نیست. اصلاحات ارضی برخلاف قانون اساسی مشروطه است و توسط مجلس شورای ملی تصویب نشده بلکه از طریق «رفراندوم خاورمیانهای» تایید میشود. این اصلاحات برخلاف شرع اسلام نیز است چرا که قاعدهٔ تسلیط در باب مالکیت خصوصی را نقض میکند و از طرفی دیگر ضد حقوق فردی است چرا که مالک را مجبور به انجام معاملهای مینماید که خود راضی به انجام آن نیست. پیامدهای دهشتناک سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی آن که دیگر جای خود دارد و در این مقال نگنجد.
برای درک چرایی و پیامدهای اصلاحات ارضی تحقیق و تدقیق بسیار لازم است چرا که عواقب جدی برای ایران مدرن داشته است. اما اخیراً، تلاشهایی صورت میگیرد تا اصلاحات ارضی را «مترقیانه» نشان داده و آنرا از ایدهای چپگرایانه جدا کرده و حتی در این میان به مارکسیستها فخرفروشی شود! یکی از آن مقالات جدید از جناب تدینی گرامی است که از اینجا قابل مطالعه است.
ایشان در متنی کوتاه برای تبرئهٔ سوسیالیستی بودن اصلاحات ارضی، به این مطلب اشاره میکنند که زمینها تنها بازتوزیع شده و فقط مالک خصوصی آن تغییر کرده است. ابتدا لازم است شروط صحت یک معامله مورد توجه نویسنده قرار بگیرد. اولین شرط صحت هر معامله «رضایت طرفین» است. وقتی شخصی مایل نباشد اتومبیل خود را حتی به قیمت روز، بشما بفروشد اما از طرف خریدار یا شخص ثالثی مجبور به انجام معامله شود، چنین اجباری، صحت معامله را زیر سوال برده و آنرا باطل میکند. اگر مالکان اراضی تمایل به چنین معاملهای داشتند خود با زارع انجام داده و نیازی به مداخلهٔ دولت در آن نبود. دولت چه شانی در این میانه داشت و چه حقی!؟
اگر مالکان خصوصی مایل به فروش زمینهای خود ولو با دریافت ثمن آن نبودند و دولت آنها را به چنین کاری مجبور کرده است پس نوع معامله زوری، و انجام آن نقض حقوق فردی آنهاست و باید توسط هر فرد منصفی محکوم شود. همانطور که شواهد تاریخی نشان میدهد بسیاری از مالکان مایل به انجام چنین معاملهای نبودند و تنها با داغ و درفش حکومت وقت و پروپاگاندای چپگرایانه آن که زارعین را علیه مالکان تحریک و تهییج میکرد به انجام آن مبادرت ورزیدند.
از سویی دیگر نویسنده باید نگاهی به عقیدهٔ مجریان اصلاحات ارضی و تصور عاملان اصلی اجرای آن از شخص پهلوی دوم-که خود را رهبر انقلاب مینامید- گرفته تا روزنامهنگار چپگرایی مانند ارسنجانی که مدتی وزیر اصلاحات ارضی بود، بیاندازد که نشان میدهد رژیم وقت کاملاً به این مهم آگاهی داشت که اصلاحات ارضی او با حقوق و آزادیهای مشروع منافات دارد و در تمام دنیا بعنوان سیاستی سوسیالیستی شناخته میشود. بطوریکه که محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۵۳-یعنی در آغاز شوک نفتی و کامل نمودن انقلاب سفید-اینگونه خود را معرفی میکند:
من چپگراتر از چپیها هستم!
یا اظهارنظر عریانِ فرح پهلوی دههها پس از اجرای اصلاحات ارضی که ضمن سوسیالیست خواندن خود میگوید:
سوسیالیستتر و چپگراتر از من اعلیحضرت بودند که انقلاب سفید کردند!
بنابراین برخلاف تصور و تحلیل جناب تدینی، مجریان و رهبران سیاسی اصلاحات ارضی کاملاً به سوسیالیستی بودن اقدامات خود آگاهی داشتند و آنرا با افتخار اعلام کردهاند. روشن است که شواهد تاریخی و خاطرات رجال وقت به اندازهای هست که نتوان اصلاحات ارضی سوسیالیستی را هم «قلب» کرد و چیزی دیگر از واقعیت تاریخی آن به مخاطب عرضه نمود.
در پایان لازم است تاکید شود که در تصویب و اجرای اصلاحات ارضی هم انواع و اقسام تعدیات قانونی، شرعی و حقوقی صورت پذیرفته که قابل روفو کردن نیست. اصلاحات ارضی برخلاف قانون اساسی مشروطه است و توسط مجلس شورای ملی تصویب نشده بلکه از طریق «رفراندوم خاورمیانهای» تایید میشود. این اصلاحات برخلاف شرع اسلام نیز است چرا که قاعدهٔ تسلیط در باب مالکیت خصوصی را نقض میکند و از طرفی دیگر ضد حقوق فردی است چرا که مالک را مجبور به انجام معاملهای مینماید که خود راضی به انجام آن نیست. پیامدهای دهشتناک سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی آن که دیگر جای خود دارد و در این مقال نگنجد.