*شهیدی که باتانک از رویش رد شدند*
*نمونه ای از شکنجه های زمان شاه*
*شهید محمد حسین علم الهدی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۳۷
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۱۰ / ۱۳۵۹
محل تولد: اهواز
محل شهادت: هویزه
🌹او زیر ذرهبین ساواک بود. در سنین ۱۴ تا ۲۱ بارها او را زندانی و شکنجه دادند ؛ پس از مدتی خانواده موفق به دیدنش میشوند، وی در پاسخ به اینکه چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: *«فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»*صدای قرآن و نماز جماعت توی بند بلند بود حسین رو گرفتند و شکنجه اش دادند🖤 *اما یکبار هم اطلاعات رو لو نداد*
همرزمش میگوید← شب قبل از شهادتش میخواست بره حمام گفتیم تو این سرما فردا عملیات هست خاکی میشی!! زد زیرخنده وبعد آروم گفت فردا جای مهمتری میخوام برم. گفتیم کجا؟؟؟؟ *گفت ملاقات خدا*....🕊️
فردای آن روزعملیات نصر، عملیات سختی بود *مرا به تانکی بستند که از روی پیکرمبارک حسین گذشت* *در صورتی که او هنوزجان داشت* هر چند چفیه اش روی صورتش بود و نمیتوانست عذاب کشیدن مرا ببیند *اما من صدای خردشدن استخوان های حسین را شنیدم*🖤 ): پیکر او در سال 1361، *از روی قرآن و آرپیجی که در آخرین لحظات در کنارش بود شناسایی شد
*نمونه ای از شکنجه های زمان شاه*
*شهید محمد حسین علم الهدی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۳۷
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۱۰ / ۱۳۵۹
محل تولد: اهواز
محل شهادت: هویزه
🌹او زیر ذرهبین ساواک بود. در سنین ۱۴ تا ۲۱ بارها او را زندانی و شکنجه دادند ؛ پس از مدتی خانواده موفق به دیدنش میشوند، وی در پاسخ به اینکه چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: *«فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»*صدای قرآن و نماز جماعت توی بند بلند بود حسین رو گرفتند و شکنجه اش دادند🖤 *اما یکبار هم اطلاعات رو لو نداد*
همرزمش میگوید← شب قبل از شهادتش میخواست بره حمام گفتیم تو این سرما فردا عملیات هست خاکی میشی!! زد زیرخنده وبعد آروم گفت فردا جای مهمتری میخوام برم. گفتیم کجا؟؟؟؟ *گفت ملاقات خدا*....🕊️
فردای آن روزعملیات نصر، عملیات سختی بود *مرا به تانکی بستند که از روی پیکرمبارک حسین گذشت* *در صورتی که او هنوزجان داشت* هر چند چفیه اش روی صورتش بود و نمیتوانست عذاب کشیدن مرا ببیند *اما من صدای خردشدن استخوان های حسین را شنیدم*🖤 ): پیکر او در سال 1361، *از روی قرآن و آرپیجی که در آخرین لحظات در کنارش بود شناسایی شد