@Romanamone حوا.pdf
📚 رمان: حوا
✍🏻 نویسنده: نهال
● ژانر: #عاشقانه
📑 خلاصه:
فریاد زد اما به جای صدای بلندی که از حنجرهاش خارج شود صداهای نامفهومی به گوش رسید.
انگار یکی دستش را روی گلویش گذاشته بود و محکم فشار میداد.
اکسیژن به ریههایش نمیرسید.
مانند ماهی دهانش را باز و بسته میکرد.
نفس عمیقی کشید اما به جای هوا، مزهی بدِ پارچه را روی زبانش احساس کرد.
تفلا کرد تا چشمبند از روی چشمهایش پایین بیاید، اما فایدهای نداشت.
قلب سیاه و تاریک این آدمها اکنون نصیب چشمهای او شده بود.
#حوا
Join in ❥ @Teamemone
✍🏻 نویسنده: نهال
● ژانر: #عاشقانه
📑 خلاصه:
فریاد زد اما به جای صدای بلندی که از حنجرهاش خارج شود صداهای نامفهومی به گوش رسید.
انگار یکی دستش را روی گلویش گذاشته بود و محکم فشار میداد.
اکسیژن به ریههایش نمیرسید.
مانند ماهی دهانش را باز و بسته میکرد.
نفس عمیقی کشید اما به جای هوا، مزهی بدِ پارچه را روی زبانش احساس کرد.
تفلا کرد تا چشمبند از روی چشمهایش پایین بیاید، اما فایدهای نداشت.
قلب سیاه و تاریک این آدمها اکنون نصیب چشمهای او شده بود.
#حوا
Join in ❥ @Teamemone