مکالمه من و زهرا اینطوریه که، داریم از بدبختیامون حرف میزنیم و یهو وسطش یچیز فان میفرستیم مثل چی میخندیم و دوباره بک میزنیم به بدبختیامون بدون اینکه حرفامون یادمون بره
یا اکثر اوقات کاملاً بی ربط به موضوع حرف طرف مقابل هرکی برای خودش حرف میزنه و همزمان هم حرفای همدیگه رو جواب میدیم و هم به موضوع حرف خودمون ادامه میدیم...خیلی عجیبه...البته حاصل هشت سال رفاقته دیگه؛)
یا اکثر اوقات کاملاً بی ربط به موضوع حرف طرف مقابل هرکی برای خودش حرف میزنه و همزمان هم حرفای همدیگه رو جواب میدیم و هم به موضوع حرف خودمون ادامه میدیم...خیلی عجیبه...البته حاصل هشت سال رفاقته دیگه؛)