⚫️هرشب یک داستان آموزنده(۱۴۶۲)⚫️
🧲در شهر بصره وارد بازار آهنگران شدم، آهنگری را دیدم آهن تفتیده را با دست روی سندان گذاشته و شاگردانش با پتك بر آن آهن میكوبند.
🔨به تعجّب آمدم كه چگونه آهن تفتیده دست او را صدمه نمیزند؟ از آهنگر سبب این معنا را پرسیدم؛گفت: سالی بصره دچار قحطی شدید شد به طوری كه مردم از گرسنگی تلف میشدند، روزی زنی جوان كه همسایه من بود پیش من آمد و گفت: از تلف شدن بچههایم میترسم چیزی به من كمك كن، چون جمالش را دیدم فریفته او شدم، پیشنهاد غیر اخلاقی به او كردم، زن دچار خجالت شد و به سرعت از خانهام بیرون رفت.
📿پس از چند روز به خانهام آمد و گفت: ای مرد! بیم تلف شدن فرزندان یتیمم میرود، از خدا بترس و به من كمك كن، باز خواهشم را تكرار كردم، زن خجالت زده و شرمنده خانهام را ترك كرد.
🥀دو روز بعد مراجعه كرد و گفت: به خاطر حفظ جان فرزندان یتیمم تسلیم خواسته توام. مرا به محلّی ببر كه جز من و تو كسی نباشد، او را به محلّی خلوت بردم، چون به او نزدیك شدم به شدّت لرزید، گفتم: تو را چه میشود؟
⚡️گفت: به من وعده جای خلوت دادی، اكنون میبینم میخواهی در برابر پنج بیننده محترم مرتكب این عمل نامشروع شوی؟
🔥گفتم: ای زن! كسی در این خانه نیست، چه جای این كه پنج نفر باشند، گفت: دو فرشته موكل بر من، دو فرشته موكل بر تو و علاوه بر این چهار فرشته، خداوند بزرگ هم ناظر اعمال ماست، من چگونه در برابر اینان مرتكب این عمل زشت شوم؟
❤️🔥كلام آن زن در من چنان اثر گذاشت كه بر اندامم لرزه افتاد و نگذاشتم در آن عرصه سخت دامنش آلوده شود، از او دست برداشتم، به او كمك كردم و تا پایان قحطی جان او و فرزندان یتیمش را حفظ نمودم، او به من به این صورت دعا كرد:
"خداوندا! چنانكه این مرد آتش شهوتش را به خاطر تو فرو نشاند، تو هم آتش دنیا و آخرت را بر او حرام گردان."
💖بر اثر دعای آن زن از صدمه آتش دنیا در امان ماندم..
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
┏┅❧"""✾""""✾"""❧┅┓
@Quran_movahed
┗┅❧"""✾""""✾"""❧┅┛
🧲در شهر بصره وارد بازار آهنگران شدم، آهنگری را دیدم آهن تفتیده را با دست روی سندان گذاشته و شاگردانش با پتك بر آن آهن میكوبند.
🔨به تعجّب آمدم كه چگونه آهن تفتیده دست او را صدمه نمیزند؟ از آهنگر سبب این معنا را پرسیدم؛گفت: سالی بصره دچار قحطی شدید شد به طوری كه مردم از گرسنگی تلف میشدند، روزی زنی جوان كه همسایه من بود پیش من آمد و گفت: از تلف شدن بچههایم میترسم چیزی به من كمك كن، چون جمالش را دیدم فریفته او شدم، پیشنهاد غیر اخلاقی به او كردم، زن دچار خجالت شد و به سرعت از خانهام بیرون رفت.
📿پس از چند روز به خانهام آمد و گفت: ای مرد! بیم تلف شدن فرزندان یتیمم میرود، از خدا بترس و به من كمك كن، باز خواهشم را تكرار كردم، زن خجالت زده و شرمنده خانهام را ترك كرد.
🥀دو روز بعد مراجعه كرد و گفت: به خاطر حفظ جان فرزندان یتیمم تسلیم خواسته توام. مرا به محلّی ببر كه جز من و تو كسی نباشد، او را به محلّی خلوت بردم، چون به او نزدیك شدم به شدّت لرزید، گفتم: تو را چه میشود؟
⚡️گفت: به من وعده جای خلوت دادی، اكنون میبینم میخواهی در برابر پنج بیننده محترم مرتكب این عمل نامشروع شوی؟
🔥گفتم: ای زن! كسی در این خانه نیست، چه جای این كه پنج نفر باشند، گفت: دو فرشته موكل بر من، دو فرشته موكل بر تو و علاوه بر این چهار فرشته، خداوند بزرگ هم ناظر اعمال ماست، من چگونه در برابر اینان مرتكب این عمل زشت شوم؟
❤️🔥كلام آن زن در من چنان اثر گذاشت كه بر اندامم لرزه افتاد و نگذاشتم در آن عرصه سخت دامنش آلوده شود، از او دست برداشتم، به او كمك كردم و تا پایان قحطی جان او و فرزندان یتیمش را حفظ نمودم، او به من به این صورت دعا كرد:
"خداوندا! چنانكه این مرد آتش شهوتش را به خاطر تو فرو نشاند، تو هم آتش دنیا و آخرت را بر او حرام گردان."
💖بر اثر دعای آن زن از صدمه آتش دنیا در امان ماندم..
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
┏┅❧"""✾""""✾"""❧┅┓
@Quran_movahed
┗┅❧"""✾""""✾"""❧┅┛