Репост из: Attach Master
🔍📗 #خاطراتوتألمات_دکترمصدق
🌐 #ابتدای_فصل یازدهم : سفر مجدد من به اروپا
#صفحه ۷۵
✅ سفر مجدد من به اروپا
اطلاعاتی که از زندگی ساده و هوای سوئیس داشتم سبب شد اول به آنجا بروم و بعد به جاهای دیگر تا هر نقطه ای که مطبوع شود برای محل اقامت خود اختیار کنم. این بود که از طریق روسیه و اطریش بشهر فرایبورگ وارد شدیم و بعد خود منفردا برای تحقیقات به بلژیک رفتم و پس از مراجعت شهر نوشاتل را برای محل اقامت و تحصیل اختيار کردم.
چون مادرم حاضر نشده بود رفع حجاب کند در روسیه یک شال پشمی که دهقانان بسر میکنند برایش خريدم و برای اینکه بتواند از خانه خارج شود با مالک یک آپارتمانی که خارج از شهر نوشاتل و در کنار موزاری واقع شده بود مذاکره نمودم که در تمام شرایط موافقت نمود و از خانه برای تنظیم اجاره نامه خارج شدیم. ولی بین راه که از من پرسید مذهب شما چیست گفتم مسلمان و شیعه ی اثناعشری گفت چون در کتبی که خواندهام به احوال و عادات مسلمین پی برده ام ، آنوقت که شما نماز میخوانید ما استراحت میکنیم و آنوقت که شما راحت میکنید ما شب نشینی داریم و مسكن من هم زیر همین آپارتمانی است که میخواهید اجاره کنید از این کار صرفنظر کردم.
سپس آپارتمان دیگری آن هم خارج از شهر و در کنار موزار دارای چهار اطاق و یک حمام و آشپزخانه به مبلغ ششصد فرانک در سال اجاره نمودم که مقارن ظهر اجاره نامه تنظیم شد و در ساعت بعد از ظهر که بازار داد و ستد رواج گرفت شروع بکار کردم و تا چهار بعدازظهر تمام آنچه مورد احتیاج یک خانواده بود فراهم و آشپزی هم که زن بود و استخدام کرده روانه نمودم. ساعت شش بعدازظهر که همه با هم آنجا وارد شدیم چراغها روشن و آشپز مشغول بکار بود. مادرم چون قبول نمیکرد در ظرف چند ساعت بتوان محلی اجاره نمود و لوازمی که برای زندگی یک خانواده لازم است تهیه نمود گفتم این خانه را برای راحتی شما صاحبش باختيار ما گذاشت تا بفرصت بتوانیم محل مناسبی برای خود....
🌐 #فصل_یازدهم : مراجعتم از اروپا ، #صفحه ۷۵
#خاطراتوتألمات_دکترمصدق
📚 @national_librari
🌐 #ابتدای_فصل یازدهم : سفر مجدد من به اروپا
#صفحه ۷۵
✅ سفر مجدد من به اروپا
اطلاعاتی که از زندگی ساده و هوای سوئیس داشتم سبب شد اول به آنجا بروم و بعد به جاهای دیگر تا هر نقطه ای که مطبوع شود برای محل اقامت خود اختیار کنم. این بود که از طریق روسیه و اطریش بشهر فرایبورگ وارد شدیم و بعد خود منفردا برای تحقیقات به بلژیک رفتم و پس از مراجعت شهر نوشاتل را برای محل اقامت و تحصیل اختيار کردم.
چون مادرم حاضر نشده بود رفع حجاب کند در روسیه یک شال پشمی که دهقانان بسر میکنند برایش خريدم و برای اینکه بتواند از خانه خارج شود با مالک یک آپارتمانی که خارج از شهر نوشاتل و در کنار موزاری واقع شده بود مذاکره نمودم که در تمام شرایط موافقت نمود و از خانه برای تنظیم اجاره نامه خارج شدیم. ولی بین راه که از من پرسید مذهب شما چیست گفتم مسلمان و شیعه ی اثناعشری گفت چون در کتبی که خواندهام به احوال و عادات مسلمین پی برده ام ، آنوقت که شما نماز میخوانید ما استراحت میکنیم و آنوقت که شما راحت میکنید ما شب نشینی داریم و مسكن من هم زیر همین آپارتمانی است که میخواهید اجاره کنید از این کار صرفنظر کردم.
سپس آپارتمان دیگری آن هم خارج از شهر و در کنار موزار دارای چهار اطاق و یک حمام و آشپزخانه به مبلغ ششصد فرانک در سال اجاره نمودم که مقارن ظهر اجاره نامه تنظیم شد و در ساعت بعد از ظهر که بازار داد و ستد رواج گرفت شروع بکار کردم و تا چهار بعدازظهر تمام آنچه مورد احتیاج یک خانواده بود فراهم و آشپزی هم که زن بود و استخدام کرده روانه نمودم. ساعت شش بعدازظهر که همه با هم آنجا وارد شدیم چراغها روشن و آشپز مشغول بکار بود. مادرم چون قبول نمیکرد در ظرف چند ساعت بتوان محلی اجاره نمود و لوازمی که برای زندگی یک خانواده لازم است تهیه نمود گفتم این خانه را برای راحتی شما صاحبش باختيار ما گذاشت تا بفرصت بتوانیم محل مناسبی برای خود....
🌐 #فصل_یازدهم : مراجعتم از اروپا ، #صفحه ۷۵
#خاطراتوتألمات_دکترمصدق
📚 @national_librari