🔍 📕 مطالعه #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
🌐 #نخستوزیر_بلهقربانگو
📖 #صفحه ۷۲
در هر حال شهبانو به ندرت برای منافع شخصی دست به کاری میزد. باید به آنهایی که او را موجب سقوط شاه میدانند گفت که بی عدالتی، خیلی پیش از رسیدن پای فرح دیبا به دربار آغاز شده بود و فساد از مدت ها پیش رواج یافته بود و شهبانو ، گر چه با وسائلى ابتدائی و غالبا بی اثر، می کوشید که بر بعضی زخمها مرهم بگذارد و پادشاه را به سمت رفتاری پدرانهتر و نیکخواهانه تر متمایل سازد. مردم پادشاه، اشرف پهلوی و فرح دیبا همه را به یک چوب راندند و ملکه را متهم به عوامفریبی کردند. آیا دلیلش این بود که ملکه کينه ملايان را در کوشش هایش برای آزادی زنان بر انگیخته بود؟ احتمال دارد، اما خمینی برای دست به کار شدن به این بهانه ها نیاز نداشت. حق است مسئولیت بدبختی های ایران را میان کسانی که بر آن حکمروائی می کردند، به عدالت تقسیم نمود و اگر در میان افراد خانواده سلطنتی یک نفر باشد که بر جریان امور نفوذی بی تردید داشته است، خواهر توأم شاه والاحضرت اشرف است. او از نظر سیاسی عنصر نامطلوبی است. مصدق این موضوع را خوب فهمیده بود. سه روز پس از انتصابش با شتاب به دربار رفت و گفت: «من از حضور اعليحضرت فقط یک تقاضا دارم. استدعا میکنم والاحضرت اشرف را هر چه زودتر خود اعليحضرت از مملکت خارج کنند، زیرا من چنین حقی را ندارم و خود ایشان هم با پای خودشان تشریف نخواهند برد». و به این ترتیب اشرف از ایران اخراج شد و از این حادثه هنوز كينه ای شدید به دل دارد. من او را چندی پیش در پاریس دیدم سخنانی که بین ما رد و بدل شد از این قرار بود :
- شما از مصدق با تعریف و تمجید بسیار حرف میزنید.
- از مصدق جز با تحسین نمی توان حرف زد، مردی بود خدمتگزار ایران، تاریخ این قضاوت را درباره او کرده است.
- میدانید با من چه کرد؟
- میدانم که شما با او میانه خوبی نداشتيد..
در حالی که چشم هایش از خشم برق میزد گفت :
- سه روز بعد از آن که برادرم او را نخست وزیر کرد، مرا از مملکتم بیرون کرد؟
آدمی حق دارد بگوید که نفی بلد، پایمال کردن یکی از حقوق افراد است، ولی باید در نظر گرفت که به دلیل پیوند خانوادگی او با پادشاه، به دادگاه کشاندن و محاکمه و محکوم کردنش مشکل بود. بنابراین بهتر آن بود که مملکت را ترک گويد.
شاهدخت و شهبانو برای تفاهم با هم ساخته نشده بودند : شاهزاده اشرف هیچ نفوذی را جز نفوذ خود بر دولت تحمل نمی کرد. در حقيقت او حکمرانی می نمود. یک سال قبل از سقوط شاه ، شهبانو همسر خود را متقاعد ساخت که اشرف را روانه خارج کند. شاهزاده برای بار دوم از مملکت خود اخراج شد .
وقتی من به نخست وزیری رسیدم از وزیر امور خارجه خواستم که سفرای ناموجه را از پست هایشان کنار بگذارد. مقرر شد آنهائی که سزاوار مقامشان هستند بر جا بمانند و دیگران کنار بروند. وزیر امور خارجه فهرستی از ۱۲ سفیر که می بایست از سمت خود خلع میشدند به من داد : سفرای واشنگتن، پاریس، لندن و غیره...
پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که بهتر است همة آنها عزل شوند، از این ۱۲ نفر ۶ نفرشان از دست نشاندگان والاحضرت بودند.
و یکی از مردان سیاسی ایران، که در طول سلطنت شاه نقش مهمی بازی کرده است، لااقل از نظر کمی مهم زیرا رکورد طولانی ترین نخست وزیری را به دست آورده، امیر
ادامه دارد.....
🌐 #صفحه ۷۲ ، بخش #نخستوزیر_بلهقربانگو
📕 #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
📚 @national_librari
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
🌐 #نخستوزیر_بلهقربانگو
📖 #صفحه ۷۲
در هر حال شهبانو به ندرت برای منافع شخصی دست به کاری میزد. باید به آنهایی که او را موجب سقوط شاه میدانند گفت که بی عدالتی، خیلی پیش از رسیدن پای فرح دیبا به دربار آغاز شده بود و فساد از مدت ها پیش رواج یافته بود و شهبانو ، گر چه با وسائلى ابتدائی و غالبا بی اثر، می کوشید که بر بعضی زخمها مرهم بگذارد و پادشاه را به سمت رفتاری پدرانهتر و نیکخواهانه تر متمایل سازد. مردم پادشاه، اشرف پهلوی و فرح دیبا همه را به یک چوب راندند و ملکه را متهم به عوامفریبی کردند. آیا دلیلش این بود که ملکه کينه ملايان را در کوشش هایش برای آزادی زنان بر انگیخته بود؟ احتمال دارد، اما خمینی برای دست به کار شدن به این بهانه ها نیاز نداشت. حق است مسئولیت بدبختی های ایران را میان کسانی که بر آن حکمروائی می کردند، به عدالت تقسیم نمود و اگر در میان افراد خانواده سلطنتی یک نفر باشد که بر جریان امور نفوذی بی تردید داشته است، خواهر توأم شاه والاحضرت اشرف است. او از نظر سیاسی عنصر نامطلوبی است. مصدق این موضوع را خوب فهمیده بود. سه روز پس از انتصابش با شتاب به دربار رفت و گفت: «من از حضور اعليحضرت فقط یک تقاضا دارم. استدعا میکنم والاحضرت اشرف را هر چه زودتر خود اعليحضرت از مملکت خارج کنند، زیرا من چنین حقی را ندارم و خود ایشان هم با پای خودشان تشریف نخواهند برد». و به این ترتیب اشرف از ایران اخراج شد و از این حادثه هنوز كينه ای شدید به دل دارد. من او را چندی پیش در پاریس دیدم سخنانی که بین ما رد و بدل شد از این قرار بود :
- شما از مصدق با تعریف و تمجید بسیار حرف میزنید.
- از مصدق جز با تحسین نمی توان حرف زد، مردی بود خدمتگزار ایران، تاریخ این قضاوت را درباره او کرده است.
- میدانید با من چه کرد؟
- میدانم که شما با او میانه خوبی نداشتيد..
در حالی که چشم هایش از خشم برق میزد گفت :
- سه روز بعد از آن که برادرم او را نخست وزیر کرد، مرا از مملکتم بیرون کرد؟
آدمی حق دارد بگوید که نفی بلد، پایمال کردن یکی از حقوق افراد است، ولی باید در نظر گرفت که به دلیل پیوند خانوادگی او با پادشاه، به دادگاه کشاندن و محاکمه و محکوم کردنش مشکل بود. بنابراین بهتر آن بود که مملکت را ترک گويد.
شاهدخت و شهبانو برای تفاهم با هم ساخته نشده بودند : شاهزاده اشرف هیچ نفوذی را جز نفوذ خود بر دولت تحمل نمی کرد. در حقيقت او حکمرانی می نمود. یک سال قبل از سقوط شاه ، شهبانو همسر خود را متقاعد ساخت که اشرف را روانه خارج کند. شاهزاده برای بار دوم از مملکت خود اخراج شد .
وقتی من به نخست وزیری رسیدم از وزیر امور خارجه خواستم که سفرای ناموجه را از پست هایشان کنار بگذارد. مقرر شد آنهائی که سزاوار مقامشان هستند بر جا بمانند و دیگران کنار بروند. وزیر امور خارجه فهرستی از ۱۲ سفیر که می بایست از سمت خود خلع میشدند به من داد : سفرای واشنگتن، پاریس، لندن و غیره...
پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که بهتر است همة آنها عزل شوند، از این ۱۲ نفر ۶ نفرشان از دست نشاندگان والاحضرت بودند.
و یکی از مردان سیاسی ایران، که در طول سلطنت شاه نقش مهمی بازی کرده است، لااقل از نظر کمی مهم زیرا رکورد طولانی ترین نخست وزیری را به دست آورده، امیر
ادامه دارد.....
🌐 #صفحه ۷۲ ، بخش #نخستوزیر_بلهقربانگو
📕 #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
📚 @national_librari