حکایتهای فیهمافیه رو خیلی دوست دارم.
بچه به مادرش میگه توی تاریکی سیاهیِ دیومانندی میبینم و میترسم. مادرش میگه نترس، هروقت دیدی به سمتش حملهور شو و میبینی که خیاله.
بچه به مادرش میگه خب اگر مادرِ اون سیاهی هم بهش همین حرف رو زده بود چی؟ :))
@legnd
بچه به مادرش میگه توی تاریکی سیاهیِ دیومانندی میبینم و میترسم. مادرش میگه نترس، هروقت دیدی به سمتش حملهور شو و میبینی که خیاله.
بچه به مادرش میگه خب اگر مادرِ اون سیاهی هم بهش همین حرف رو زده بود چی؟ :))
@legnd