دلم ز پاس نفس تار میشود چه کنم
و گر نفس کشم افگار میشود چه کنم
اگر ز دل نکشم یک دم آه آتشبار
جهان به دیدهی من تار میشود چه کنم
چو ابر منع من از گریه دور از انصاف است
دلم ز گریه سبکبار میشود چه کنم
ز حرف حق لب از آن بستهام که چون منصور
حدیث راست مرا دار میشود چه کنم
اگر ز دل سخن راست بر زبان آرم
پی گَزیدن من مار میشود چه کنم
نخوانده بوی گل آید اگر به خلوت من
ز نازکی به دلم بار میشود چه کنم
توان به دست و دل از روی یار گل چیدن
مرا که دست و دل از کار میشود چه کنم
گرفتم این که حیا رخصت تماشا داد
نگاه، پردهی دیدار میشود چه کنم
نفس درازی من نیست #صائب از غفلت
دلم گشوده ز گفتار میشود چه کنم
#صائب
@Iove_Poems
و گر نفس کشم افگار میشود چه کنم
اگر ز دل نکشم یک دم آه آتشبار
جهان به دیدهی من تار میشود چه کنم
چو ابر منع من از گریه دور از انصاف است
دلم ز گریه سبکبار میشود چه کنم
ز حرف حق لب از آن بستهام که چون منصور
حدیث راست مرا دار میشود چه کنم
اگر ز دل سخن راست بر زبان آرم
پی گَزیدن من مار میشود چه کنم
نخوانده بوی گل آید اگر به خلوت من
ز نازکی به دلم بار میشود چه کنم
توان به دست و دل از روی یار گل چیدن
مرا که دست و دل از کار میشود چه کنم
گرفتم این که حیا رخصت تماشا داد
نگاه، پردهی دیدار میشود چه کنم
نفس درازی من نیست #صائب از غفلت
دلم گشوده ز گفتار میشود چه کنم
#صائب
@Iove_Poems