#اعتراف
سلام ، دخترم ۱۹ سالمه ، امروز پسری که دوسش داشتم مرد ، نمیدونم چندساله که دوستش دارم... فقط میدونم از زمانی که خودمو شناختم دوسش داشتم ، پنهانی و از دور ، اون چند سال اولی که دوسش داشتم با یک دختری بود هیچ وقت جلو نرفتم که رابطشون بهم نخوره ، بعدش هم که کلا جرعت جلو رفتن رو نداشتم چون هم فامیل بود هم خیلی ترس رد شدن رو داشتم ، حالا امروز تصادف کرده و فوت کرده... خیلی رو دلم غمه نمیدونم چجوری خودمو خالی کنم ، گریه هم میکنم دوستام بر می گردن میگن که باهاش رابطه نداشتی چرا گریه میکنی... میدونم احمقانست اما واقعا دوسش داشتم... همین امروز فهمیدم اون دختره که باهاش قبلا تو رابطه بوده بهش خیانت کرده بوده... خیلی حس بدی دارم ، فکر میکنم اگه شاید بهش می گفتم الان حداقل مال من بود.... چیکار کنم؟:)
حتی نمیتونم استوری بزارم و عزاداری کنم... جایی هم که خاک شده خیلی از خونمون دوره یعنی کلا شهر دیگست
اینم اضافه کنم از دختره خیلی عصبیم ، این همه سال فکر می کردم اونم پسره رو دوست داشت اما فکر اینکه بهش خیانت کرد دیوونم میکنه... من خیلی دوسش داشتم چه شب هایی که از صبح براش گریه نمی کردم ، وقتی سربازی رفته بود عین احمقا منم صبح زود بیدار میشدم ، وقتی می رفتم شهری که اونم اونجا بود خوشحال بودم فقط برای اینکه اونم از هوایی که من نفس میکشم نفس می کشید... حالا الان رفته سینه ی قبرستون.... مرد من رفته اونجا... خدایا...
ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot
لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf
سلام ، دخترم ۱۹ سالمه ، امروز پسری که دوسش داشتم مرد ، نمیدونم چندساله که دوستش دارم... فقط میدونم از زمانی که خودمو شناختم دوسش داشتم ، پنهانی و از دور ، اون چند سال اولی که دوسش داشتم با یک دختری بود هیچ وقت جلو نرفتم که رابطشون بهم نخوره ، بعدش هم که کلا جرعت جلو رفتن رو نداشتم چون هم فامیل بود هم خیلی ترس رد شدن رو داشتم ، حالا امروز تصادف کرده و فوت کرده... خیلی رو دلم غمه نمیدونم چجوری خودمو خالی کنم ، گریه هم میکنم دوستام بر می گردن میگن که باهاش رابطه نداشتی چرا گریه میکنی... میدونم احمقانست اما واقعا دوسش داشتم... همین امروز فهمیدم اون دختره که باهاش قبلا تو رابطه بوده بهش خیانت کرده بوده... خیلی حس بدی دارم ، فکر میکنم اگه شاید بهش می گفتم الان حداقل مال من بود.... چیکار کنم؟:)
حتی نمیتونم استوری بزارم و عزاداری کنم... جایی هم که خاک شده خیلی از خونمون دوره یعنی کلا شهر دیگست
اینم اضافه کنم از دختره خیلی عصبیم ، این همه سال فکر می کردم اونم پسره رو دوست داشت اما فکر اینکه بهش خیانت کرد دیوونم میکنه... من خیلی دوسش داشتم چه شب هایی که از صبح براش گریه نمی کردم ، وقتی سربازی رفته بود عین احمقا منم صبح زود بیدار میشدم ، وقتی می رفتم شهری که اونم اونجا بود خوشحال بودم فقط برای اینکه اونم از هوایی که من نفس میکشم نفس می کشید... حالا الان رفته سینه ی قبرستون.... مرد من رفته اونجا... خدایا...
-خدا بهت صبر بده💔
ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot
لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf