.
.
••••⚜️ ﷽
الهی!
آنچه ما خود را کِشتیم به بَر میار
و آنچه تو ما را کِشتی آفتِ ما از آن بازدار،
من چه دانستم که مزدور اوست که بهشتِ باقیِ او را حظ است و عارف اوست که در آرزوی یک لحظه است،
من چه دانستم که مزدور در آرزوی حور و قصور است و عارف در بحر عیان غرقه ی نور است.
خداوندا! خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود خود افروزانیدم، از دوستی آواز دادم، دل و جان فراناز دادم.
مهربانا! اکنون که در غرقابم، دستم گیر که گرم افتادم.
✨✨✨✨🙏🏻✨✨✨✨
.
••••⚜️ ﷽
الهی!
آنچه ما خود را کِشتیم به بَر میار
و آنچه تو ما را کِشتی آفتِ ما از آن بازدار،
من چه دانستم که مزدور اوست که بهشتِ باقیِ او را حظ است و عارف اوست که در آرزوی یک لحظه است،
من چه دانستم که مزدور در آرزوی حور و قصور است و عارف در بحر عیان غرقه ی نور است.
خداوندا! خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود خود افروزانیدم، از دوستی آواز دادم، دل و جان فراناز دادم.
مهربانا! اکنون که در غرقابم، دستم گیر که گرم افتادم.
✨✨✨✨🙏🏻✨✨✨✨