ادامه ...
همیشه موفق نبودیم. آلیس یکی از نوجوانان چنین به یاد می آورد یادم هست که خود آگاهانه می کوشیدم. در زمان گفت و گو ها و کتاب خوانی هایی نشان دهم که اغلب پس از ناهار برگزار می شد "قیافه درست" را به خود بگیرم... به بزرگ سالان نگاه کن ... با پشت های راست و کشیده چهره های جدی...
یک بار آلفرد و لیز اتیون از نهاد گورجیف در پاریس هم در تیممان بودند. نوبت لیز بود که سر ناهار سخن بگوید و یکی از کودکان برای شروع خدمت خوبی به او کرده بود، اما چنین می نمود که منتظر چیزی است و پاسخ نمی داد، سکوت ادامه می یافت و لیز لب به سخن نمی گشود. انگار زمان باز ایستاده بود. تنم بی حرکت بود چهره ام حالت ثابتی داشت و می کوشیدم دلهره ام را نشان ندهم به دلیل ترسم از سکوت،، معمولاً می کوشیدم اگر فراسوی مدارای ناپایدارم رود، حواس پرت کردن بی زیانی را مانند پرتاب سنگی در تاریکی آماده داشته باشم. همین حالت در مورد برخی از کودکانی وجود داشت که نمی توانستند تاب لحظه ای از سکوت را بیاورند.
ادامه دارد ...
لیلیان فایراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 77 و 78
کانال گرجیف
@Gordjief
همیشه موفق نبودیم. آلیس یکی از نوجوانان چنین به یاد می آورد یادم هست که خود آگاهانه می کوشیدم. در زمان گفت و گو ها و کتاب خوانی هایی نشان دهم که اغلب پس از ناهار برگزار می شد "قیافه درست" را به خود بگیرم... به بزرگ سالان نگاه کن ... با پشت های راست و کشیده چهره های جدی...
یک بار آلفرد و لیز اتیون از نهاد گورجیف در پاریس هم در تیممان بودند. نوبت لیز بود که سر ناهار سخن بگوید و یکی از کودکان برای شروع خدمت خوبی به او کرده بود، اما چنین می نمود که منتظر چیزی است و پاسخ نمی داد، سکوت ادامه می یافت و لیز لب به سخن نمی گشود. انگار زمان باز ایستاده بود. تنم بی حرکت بود چهره ام حالت ثابتی داشت و می کوشیدم دلهره ام را نشان ندهم به دلیل ترسم از سکوت،، معمولاً می کوشیدم اگر فراسوی مدارای ناپایدارم رود، حواس پرت کردن بی زیانی را مانند پرتاب سنگی در تاریکی آماده داشته باشم. همین حالت در مورد برخی از کودکانی وجود داشت که نمی توانستند تاب لحظه ای از سکوت را بیاورند.
ادامه دارد ...
لیلیان فایراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 77 و 78
کانال گرجیف
@Gordjief