🔴ادوارد سعید:سارتر و فوکو از اسرائیل حمایت میکردند و دلوز از فلسطین
🔹بخش دوم
🟨وقتی فهمیدم که سارتر علیرغم مدت اقامتش در آلمان و نوشتههایش درباره هایدگر، فاکنر و دوس پاسوس، نه آلمانی میداند و نه انگلیسی، کمی سورپرایز و ناامید شدم. هلن ون بولوو در دو روز سمینار در کنار او در گوشش ترجمه بحثها را زمزمه میکرد. همه بحثها به انگلیسی بود. درباره اینکه سارتر واقعا بخش اصلی بحثها را میفهمید یا نه، چیزی نمیتوانم بگویم اما دیدن او که در جریان روز اول سمینار کاملا ساکت بود، بشدت آزاردهنده بود . وقتی موضوعات سمینار را بدون مشورت با ما اعلام کردند به سادگی مسئله فلسطین غایب بود. من بوضوح شاهد بودم که سوژه اصلی سمینار دلگرمی دادن به اسرائیل یا آنچنان که امروز میگویند نرمالیزاسیون اسرائیل بود و نه فلسطینیها یا عربها.
خسته از بحثهای پر زرق و برق و بیفایده، بدون رعایت آداب معمول، روند جاری بحثها را به هم زدم و اصرار کردم که سارتر باید صحبت کند، خواستهای که باعث حیرت اطرافیانش شد. جلسه تعلیق شد. بعد اعلام شد که سارتر فردا سخن میگوید. روز بعد سارتر چیزی که به ما ارائه کرد یک متن دوصفحهای بود در تمجید از شجاعت سادات با توسل به بدترین کلیشهها. هیچ اشارهای به استعمار شهرکنشینان اسرائیلی نکرد که از بسیاری از جهان با رویههای فرانسه در الجزایر قابل مقایسه باشد. مشخص بود که این متن را پیر ویکتور (بنی لوی) نوشته است. کاملا حیرتزده بود از اینکه میدیدم این قهرمان روشنفکری در سالهای اخر عمرش در مورد فلسطین تسلیم چنین مرشد مرتجعی (بنی لوی) شده است. سارتر در واقع در اصول فلسفی-صهیونیستی خود ثابت قدم ماند. ترس از یهودستیز خطاب شدن، احساس گناه در ارتباط با هولوکاست، امتناع از اینکه به خود اجازه دهید درک عمیقی از فلسطینیها به عنوان قربانیانی که علیه بیعدالتی اسرائیل میجنگند، داشته باشید، یا دلایل دیگری؟ من هرگز نخواهم دانست. تنها چیزی که میدانم این است که او در سنین پیری کمی با آنچه که قبلا بود، متفاوت بود.
یک سال بعد از ملاقات کوتاه و ناامید کنندمان در پاریس، سارتر درگذشت. کاملا به یاد دارم با چه اندوهی در فقدانش گریستم.
@GoftandNO
#ادواردسعید
#فوکو #سارتر #دلوز
🔹بخش دوم
🟨وقتی فهمیدم که سارتر علیرغم مدت اقامتش در آلمان و نوشتههایش درباره هایدگر، فاکنر و دوس پاسوس، نه آلمانی میداند و نه انگلیسی، کمی سورپرایز و ناامید شدم. هلن ون بولوو در دو روز سمینار در کنار او در گوشش ترجمه بحثها را زمزمه میکرد. همه بحثها به انگلیسی بود. درباره اینکه سارتر واقعا بخش اصلی بحثها را میفهمید یا نه، چیزی نمیتوانم بگویم اما دیدن او که در جریان روز اول سمینار کاملا ساکت بود، بشدت آزاردهنده بود . وقتی موضوعات سمینار را بدون مشورت با ما اعلام کردند به سادگی مسئله فلسطین غایب بود. من بوضوح شاهد بودم که سوژه اصلی سمینار دلگرمی دادن به اسرائیل یا آنچنان که امروز میگویند نرمالیزاسیون اسرائیل بود و نه فلسطینیها یا عربها.
خسته از بحثهای پر زرق و برق و بیفایده، بدون رعایت آداب معمول، روند جاری بحثها را به هم زدم و اصرار کردم که سارتر باید صحبت کند، خواستهای که باعث حیرت اطرافیانش شد. جلسه تعلیق شد. بعد اعلام شد که سارتر فردا سخن میگوید. روز بعد سارتر چیزی که به ما ارائه کرد یک متن دوصفحهای بود در تمجید از شجاعت سادات با توسل به بدترین کلیشهها. هیچ اشارهای به استعمار شهرکنشینان اسرائیلی نکرد که از بسیاری از جهان با رویههای فرانسه در الجزایر قابل مقایسه باشد. مشخص بود که این متن را پیر ویکتور (بنی لوی) نوشته است. کاملا حیرتزده بود از اینکه میدیدم این قهرمان روشنفکری در سالهای اخر عمرش در مورد فلسطین تسلیم چنین مرشد مرتجعی (بنی لوی) شده است. سارتر در واقع در اصول فلسفی-صهیونیستی خود ثابت قدم ماند. ترس از یهودستیز خطاب شدن، احساس گناه در ارتباط با هولوکاست، امتناع از اینکه به خود اجازه دهید درک عمیقی از فلسطینیها به عنوان قربانیانی که علیه بیعدالتی اسرائیل میجنگند، داشته باشید، یا دلایل دیگری؟ من هرگز نخواهم دانست. تنها چیزی که میدانم این است که او در سنین پیری کمی با آنچه که قبلا بود، متفاوت بود.
یک سال بعد از ملاقات کوتاه و ناامید کنندمان در پاریس، سارتر درگذشت. کاملا به یاد دارم با چه اندوهی در فقدانش گریستم.
@GoftandNO
#ادواردسعید
#فوکو #سارتر #دلوز