Репост из: Неизвестно
🔞 رابطه وحشیانه با همدانشگاهی 🔞
بعد چند دقیقه یهو گوشیشو گذاشت کنار
صورتش سمت من خوابید منم کاملا بی اختیار انگار اختیار بدنم دست خودم نبود پیشونیشو بوسیدم هیچی نگفت بعد آروم کنار لبشو بوسیدم چشماشو باز کرد گفت ای شیطون کار دستمون میدی ها گفتم ندم ؟؟ گفت چرا ندی همینو که گفت دستمو گذاشتم رو صورتش شروع کردم لباشو خوردن انگار آماده تر از من بود نشستم روش بولیزشو دراوردم سوتینشو باز کردم وای تنش عاالی بود مثل دختر بدنش صاف صاف بود لباشو میخوردم زیرم همچین داشت وول میخورد اووووف دوس داشتم فقط جرش بدم و .......
برای ادامه داستان کلیک کنید......
بعد چند دقیقه یهو گوشیشو گذاشت کنار
صورتش سمت من خوابید منم کاملا بی اختیار انگار اختیار بدنم دست خودم نبود پیشونیشو بوسیدم هیچی نگفت بعد آروم کنار لبشو بوسیدم چشماشو باز کرد گفت ای شیطون کار دستمون میدی ها گفتم ندم ؟؟ گفت چرا ندی همینو که گفت دستمو گذاشتم رو صورتش شروع کردم لباشو خوردن انگار آماده تر از من بود نشستم روش بولیزشو دراوردم سوتینشو باز کردم وای تنش عاالی بود مثل دختر بدنش صاف صاف بود لباشو میخوردم زیرم همچین داشت وول میخورد اووووف دوس داشتم فقط جرش بدم و .......
برای ادامه داستان کلیک کنید......