#اعتراف
صلام دخترم ۱۹سالمه
اعتراف میکنم وقتی هفت هشت ساله بودم داییم ک خودش اونموقع دوتا بچه داشت هرموقع من خونه تنها میشدم میومد خونه پیشم و خودشو بهم میمالوند از جلو و پشت منم نمیفهمیدم منظورشو .....
یادمه بعد چندبار ک اینکارو کرد یه بار ک داشتم تو اتاقم درس میخوندم اومد تو اتاقم من تازه اونموقع فهمیدم معنی کاراشو و عذاب وجدان گرفته بودم و افسرده شدم با مداد فشاری زدم رو دستش و سوراخ کردم و خون اومد دستش بعدشم زدم زیر گریه
اونم خجالت کشید و رفت از خونمون بیرون و دیگ اخرین بار بود ک بهم دست بزنه
دلم به حال خودم میسوزه که چرا وارد این دنیای کثیف شدم....
صلام دخترم ۱۹سالمه
اعتراف میکنم وقتی هفت هشت ساله بودم داییم ک خودش اونموقع دوتا بچه داشت هرموقع من خونه تنها میشدم میومد خونه پیشم و خودشو بهم میمالوند از جلو و پشت منم نمیفهمیدم منظورشو .....
یادمه بعد چندبار ک اینکارو کرد یه بار ک داشتم تو اتاقم درس میخوندم اومد تو اتاقم من تازه اونموقع فهمیدم معنی کاراشو و عذاب وجدان گرفته بودم و افسرده شدم با مداد فشاری زدم رو دستش و سوراخ کردم و خون اومد دستش بعدشم زدم زیر گریه
اونم خجالت کشید و رفت از خونمون بیرون و دیگ اخرین بار بود ک بهم دست بزنه
دلم به حال خودم میسوزه که چرا وارد این دنیای کثیف شدم....