چند وقتِ قبل یه جـایی خـوندم"زندگیت بازار نیست،که طرفت بره و دوراشُ بزنه و برگـرده..."
همش فکر میکـردم چه جمله ی مضحکی....
آدم اگه عشقش"عشــق" باشه
طرف صد بار ازدواج کنـه و برگـرده سمتت قبولش میکنی...
میشه برات عین روزِ اول...
تا همین چنـد وقتِ قبل...
برگشت...
عشقِ افسانه ایِ پنج سالِ قبلَم....
برگشتُ گفت
همیشه منُ دوست داشته....
حالا و بعد از چنـدتا رابطه یِ ناموفق فهمیــده که منُ دوست داشته...
فقط با من میتونه خوشحال باشه....
میدونی
اولش ذوق کـردم...
کلی رویا بافتم...
به خـودم بالیدم
که عشقم واقعی بوده و...
اما
کمتر از دوساعتِ بعد
هیچ خبری از اون ذوقُ شوق نبــود....
پر شده بودم از حسِ انزجـار....
حالم از خـودم و اون به هم میخــورد...
احساس کردم
یه شیءِ دم دستی ام
که هــروقت بقیه نبودن "هستم"...
مثلِ یه رستورانِ سرِ راهی که فقط میانُ خستگیِ راهُ در میکننُ میــرن....
شده بودم همون مغازه ای که میرن دوراشونُ میزننُ برمیگــردن....
همون موقع
گوشیمُ برداشتمُ یه جملـه براش نوشتـم
"عزیزِ سالهایِ دور....زندگی من بازار نیست،که بری دورهاتُ بزنی و برگـردی....برایِ همیشه، خدا نگهدارت"....
و کنار گزینه یِ مسدود کـردن
همه یِ علاقه یِ احمقانم رو چال کـردم....
زندگیِ من بازار نبـود
من رستورانِ سرِراهی نبودم....
آدمی که به وقتش نبـوده
هـرگز لیاقتِ تویِ زندگیِ من بودن رو نداره...
هرگــز...
#فاطمه_صابری_نیا
همش فکر میکـردم چه جمله ی مضحکی....
آدم اگه عشقش"عشــق" باشه
طرف صد بار ازدواج کنـه و برگـرده سمتت قبولش میکنی...
میشه برات عین روزِ اول...
تا همین چنـد وقتِ قبل...
برگشت...
عشقِ افسانه ایِ پنج سالِ قبلَم....
برگشتُ گفت
همیشه منُ دوست داشته....
حالا و بعد از چنـدتا رابطه یِ ناموفق فهمیــده که منُ دوست داشته...
فقط با من میتونه خوشحال باشه....
میدونی
اولش ذوق کـردم...
کلی رویا بافتم...
به خـودم بالیدم
که عشقم واقعی بوده و...
اما
کمتر از دوساعتِ بعد
هیچ خبری از اون ذوقُ شوق نبــود....
پر شده بودم از حسِ انزجـار....
حالم از خـودم و اون به هم میخــورد...
احساس کردم
یه شیءِ دم دستی ام
که هــروقت بقیه نبودن "هستم"...
مثلِ یه رستورانِ سرِ راهی که فقط میانُ خستگیِ راهُ در میکننُ میــرن....
شده بودم همون مغازه ای که میرن دوراشونُ میزننُ برمیگــردن....
همون موقع
گوشیمُ برداشتمُ یه جملـه براش نوشتـم
"عزیزِ سالهایِ دور....زندگی من بازار نیست،که بری دورهاتُ بزنی و برگـردی....برایِ همیشه، خدا نگهدارت"....
و کنار گزینه یِ مسدود کـردن
همه یِ علاقه یِ احمقانم رو چال کـردم....
زندگیِ من بازار نبـود
من رستورانِ سرِراهی نبودم....
آدمی که به وقتش نبـوده
هـرگز لیاقتِ تویِ زندگیِ من بودن رو نداره...
هرگــز...
#فاطمه_صابری_نیا