شلوار خودمم دراوردم حالا مهرانه با یه شورت و سوتین مشکی زیرم بود سینه هاشو محکم چنگ میزدم که بزرگ بودن و تو دستم جا نمیشدن سوتینشو دراوردم شروع کردم خوردن سینه هاش محکم مک میزدم و مهرانه دستاش لای موهام بود و اه میکشید خودمو کشیدم بالا و لباشو بوس کردم و بلند شدم شورتمو دراوردن کیرم افتاد بیرون که واقعا بزرگ و کلفته نشستم زیر سینه هاش کیرمو گذاشتم لای سینه هاش بهش گفتم سینه هاشو بهم فشار بده اونم همینکار رو کرد اروم لای سینه هاش عقب جلو میکردم انگار کیرم لای پنبه بود و مهرانه هم اه ناله میکرد کیرمو دراوردم و نزدیک لباش کردم سرشو مالیدم رو لباش گفتم یکم بخور قربونت برم دهنشو باز کرد و کیرمو کردم تو دهنش اما کلللی دندون میزد بیخیال شدم کیرمو دراوردم و رفتم پایین شورتشو دراوردم و شروع کردم خوردن کسش و با دستم سینه هاشو میمالیدم مهرانه کلللی به بدنش پیچ و تاب میداد و اه و ناله میکرد تا ارضا شد و اروم شد بغلش کردم دستمو بردم پشتشو ماساژ دادم و ریز ریز بوسش میکردم اروم تو گوشش گفتم پس من چی نمیخوای کونتو افتتاح کنم
گفت شوخی میکنی سجاد تو کون من انگشتم نمیره چجوری اونو میخوای بکنی
گفتم بالاخره باید باز شه برام
گفت نه جون مهرانه
گفتم برگرد اگه درد گرفت نمیکنم دیگه
گفت قول
گفتم قول
برگشت دراز کشید رو شکمش و رفتم پشتش وااای چی میدیدم یه کون گنده و سفید سفید مثل پنبه نرم دستمو بردم کونشو از هم باز کردم اووووووف یه سوراخ صورتی تمیز تمیز انقدر تنگ بود که خودمم موندم چجوری کیرمو بکنم توش کونش اینقدر تمیز بود با سر رفتم لای کونش و شروع کردم سوراخشو خوردن و زبونمو تو سوراخش فشار دادن اه و ناله ی مهرانه شروع شده بود دوباره و من فقط لیس میزدم کونشو
سرمو بلند کردم رفتم وازلین اوردم زدم رو سوراخ کونش انگشتمو آروم فشار دادم تو مهرانه یه آه کشید گفت سجااد درد داره کمرشو بوسیدم گفتم یکم تحمل کن انگشتمو تو کونش عقب جلو کردم و بعد انگشت بعدیمو فشار دادم مهرانه گفت سجاااااد در بیار اااخ ااااااخ انگشتمو بی حرکت نگه داشتم و مهرانه فقط میگفت دربیاااار نمیخوااام یکم انگشتامو جلو عقب کردم از درد مهرانه هم کم شد انگشتامو دراوردم سوراخ کون مهرانه رو کلللی وازلین زدم کیرمم چرب چرب کردم اروم مالیدم رو سوراخ کونش مهرانه میگفت نکن دردم میگیره جون مهرانه نه اما من کار خودمو میکردم آروم کیرمو گذاشتم رو سوراخش و با کلللی فشار سرشو کردم تو مهرانه جیغ زد اااااااخ
دربیار اااااخ دربیاااار سجاد
قربونت برم تحمل کن الان خوب میشه
سجااااد جر خوردم دربیاااار
من یه فشار دیگه دادم تا نصفه رفت داخل
ااااااااخ ااااخخخخ سجاااااد دربیااااار
میدونستم دربیارم دیگه نمیتونم کونشو بکنم واقعا هم تنگ بود کیرمو داشت له میکرد یه فشار دادم تا ته رفت داخل کونش دراز کشیدم پشتش
اااااخ سجااااد اااااخ نمیخوااام در بیار و اشک از کنار چشماش جاری شد
بی حرکت نگه داشتم کنار گردن لپشو میبوسیدم قربون صدقش میرفتم اشکش بند اومده بود و حرفی نمیزد آروم تکون دادم کیرمو و عقب جلو کردم مهرانه ناله میکرد یکم سرعتمو بیشتر کردم کونش داااغ و تنگ بود نزدیک بود تا ابم بیاد چندتا تلمبه زدم تو کونش و تا آخر فشار دادم آبم ریخت تو کونش همزمان مهرانه اااااههه کشید و نفس نفس میزد اروم کیرمو کشیدم بیرون آبم از کونش میومد بیرون با دستمال پاک میکردم که بی اختیار یه گوز داد و خم شدم یه طرف کونشو بوس کردم گفتم مهرانه جان دیگه کونش باز شده برای آقاش گفت اره به همین خیال باش کونشو تمیز کردم و لباساشو پوشید میگفت سجاد درد دارم منم میگفتم خوب میشه برای فردا اونم حرص میخورد با مشت میزد منو خودمونو جمع و جور کردیم یه آبمیوه اوردم خوردیم و مهرانه کم کم رفت شب میگفت نمیتونم بشینم اصلا منم شوخی میکردم فردا آچارکشی میکنم خوب میشی اونم حرص میخورد
من و مهرانه یه سال باهم دوست بودیم توی اون یه سال حداقل هفته ای یه بار سکس داشتیم بعد یه سال ما رفتیم خواستگاری و الان نامزدیم
ممنون که وقت گذاشتید
نوشته: ناشناس
گفت شوخی میکنی سجاد تو کون من انگشتم نمیره چجوری اونو میخوای بکنی
گفتم بالاخره باید باز شه برام
گفت نه جون مهرانه
گفتم برگرد اگه درد گرفت نمیکنم دیگه
گفت قول
گفتم قول
برگشت دراز کشید رو شکمش و رفتم پشتش وااای چی میدیدم یه کون گنده و سفید سفید مثل پنبه نرم دستمو بردم کونشو از هم باز کردم اووووووف یه سوراخ صورتی تمیز تمیز انقدر تنگ بود که خودمم موندم چجوری کیرمو بکنم توش کونش اینقدر تمیز بود با سر رفتم لای کونش و شروع کردم سوراخشو خوردن و زبونمو تو سوراخش فشار دادن اه و ناله ی مهرانه شروع شده بود دوباره و من فقط لیس میزدم کونشو
سرمو بلند کردم رفتم وازلین اوردم زدم رو سوراخ کونش انگشتمو آروم فشار دادم تو مهرانه یه آه کشید گفت سجااد درد داره کمرشو بوسیدم گفتم یکم تحمل کن انگشتمو تو کونش عقب جلو کردم و بعد انگشت بعدیمو فشار دادم مهرانه گفت سجاااااد در بیار اااخ ااااااخ انگشتمو بی حرکت نگه داشتم و مهرانه فقط میگفت دربیاااار نمیخوااام یکم انگشتامو جلو عقب کردم از درد مهرانه هم کم شد انگشتامو دراوردم سوراخ کون مهرانه رو کلللی وازلین زدم کیرمم چرب چرب کردم اروم مالیدم رو سوراخ کونش مهرانه میگفت نکن دردم میگیره جون مهرانه نه اما من کار خودمو میکردم آروم کیرمو گذاشتم رو سوراخش و با کلللی فشار سرشو کردم تو مهرانه جیغ زد اااااااخ
دربیار اااااخ دربیاااار سجاد
قربونت برم تحمل کن الان خوب میشه
سجااااد جر خوردم دربیاااار
من یه فشار دیگه دادم تا نصفه رفت داخل
ااااااااخ ااااخخخخ سجاااااد دربیااااار
میدونستم دربیارم دیگه نمیتونم کونشو بکنم واقعا هم تنگ بود کیرمو داشت له میکرد یه فشار دادم تا ته رفت داخل کونش دراز کشیدم پشتش
اااااخ سجااااد اااااخ نمیخوااام در بیار و اشک از کنار چشماش جاری شد
بی حرکت نگه داشتم کنار گردن لپشو میبوسیدم قربون صدقش میرفتم اشکش بند اومده بود و حرفی نمیزد آروم تکون دادم کیرمو و عقب جلو کردم مهرانه ناله میکرد یکم سرعتمو بیشتر کردم کونش داااغ و تنگ بود نزدیک بود تا ابم بیاد چندتا تلمبه زدم تو کونش و تا آخر فشار دادم آبم ریخت تو کونش همزمان مهرانه اااااههه کشید و نفس نفس میزد اروم کیرمو کشیدم بیرون آبم از کونش میومد بیرون با دستمال پاک میکردم که بی اختیار یه گوز داد و خم شدم یه طرف کونشو بوس کردم گفتم مهرانه جان دیگه کونش باز شده برای آقاش گفت اره به همین خیال باش کونشو تمیز کردم و لباساشو پوشید میگفت سجاد درد دارم منم میگفتم خوب میشه برای فردا اونم حرص میخورد با مشت میزد منو خودمونو جمع و جور کردیم یه آبمیوه اوردم خوردیم و مهرانه کم کم رفت شب میگفت نمیتونم بشینم اصلا منم شوخی میکردم فردا آچارکشی میکنم خوب میشی اونم حرص میخورد
من و مهرانه یه سال باهم دوست بودیم توی اون یه سال حداقل هفته ای یه بار سکس داشتیم بعد یه سال ما رفتیم خواستگاری و الان نامزدیم
ممنون که وقت گذاشتید
نوشته: ناشناس