در کنار هم راه رفتیم و حرفهای مهم زدیم، این بار فقط نمیخندیدیم واقعا میخندیدیم. متفاوت بود آرامشی که داشتم و ترسی که با وجودش دیگه نبود. پسر من عاشق متر کردن خیابانها با توام، من برای وقتی که سمت ماشینها خودت رو قرار میدی و با هم حرکت میکنیم جان میدم، من عاشق خندههاتم، نگاه کردنای یهویی به هم، من ریزترین جزئيات تو رو دوست دارم، غیبت کردن باهات حالم رو خوب میکنه، عزیزم بودنت زیباست.