از لذتهای دنیاس که خودم بهت درد بدم و خودم درمانش باشم ..مرد زیر لب زمزمه کرد و سیگارشو روی تن نحیف بردهاش خاموش کرد.دخترک از سوزش پوستش جیغ خفه ای کشید و باعث شد نیشخندی روی لب مردش بشینه. دستِ سردش رو نوازش وار از نرمهی گوش دخترش تا گردنش کشید و خط ترقوه اش رو طی کرد ،قلاده رو دور گردنش محکم کرد و زنجیر
رو بهش وصل زد ، دور انگشت هاش چرخوند.
نزدیک ترین فاصلهی گوشش نفس گرمشو رها کرد و گفت همون مزه ای رو داری که یه عمر انتظارشو میکشیدم.
٬
رو بهش وصل زد ، دور انگشت هاش چرخوند.
نزدیک ترین فاصلهی گوشش نفس گرمشو رها کرد و گفت همون مزه ای رو داری که یه عمر انتظارشو میکشیدم.
٬