به تن لحظه خود، جامهی اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینهی دنیا که چه ها خواهد کرد.
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش، ای کاش
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست.
غم که از راه رسید درِ این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست.
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده.
#سهراب_سپهری
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینهی دنیا که چه ها خواهد کرد.
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش، ای کاش
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست.
غم که از راه رسید درِ این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست.
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده.
#سهراب_سپهری