آیتالله خامنهای در پاسخ به یکی از تولیدکنندگان (یا بهتعبیر بهروز شدهٔ آن در ادبیات جمهوری اسلامی، کارآفرینان) خطاب به مسئولین تذکر داد: «کاری کنید که گلایهٔ بخشخصوصی از دولت کم شود. کشور را اینها پیش میبرند».
رهبر مستضعفین هرازگاهی با چنین اظهارنظرهایی جایگاه خود در مرزبندیهای طبقاتی جامعه را مشخص میسازد و با طبقهٔ بورژوا اعلام بیعت میکند. از منظر جمهوری اسلامی کشور را نه کسانی که کار میکنند، بلکه «اینها» پیش میبرند. شاید در جناحبندی سیاسی آیتالله خامنهای تلاش کند بیطرفی و فراجناحی بودن خود را نمایش دهد، اما وقتی پای اقتصادسیاسی به میان میآید، جناح ایشان مشخص میشود و کارآفرین، بخشخصوصی یا همان طبقهٔ بورژوا با تمام فراکسیونهایش باید از دولت راضی باشند.
ماجرا این نیست که عدهای سادهلوح میپندارند که اقتصاد ایران کمونیستی است و ارتجاع سرخ و سیاه چنین وضعیتی را پدیدآورده، در جهلی حرفهایتر بسیاری با جعل مفهوم خصولتی، این پیشفرض را وضع میکنند که انگار دولت از بخش خصوصی یا همان بورژوازی جدا و مستقل است، اما در حکومت جمهوری اسلامی به شکلی نامأنوس این دو باهم ترکیب شدهاند! مسأله این است که این دو هیچگاه از هم جدا نبودهاند و در تمامی دیکتاتوریهای بورژوازی ورای اشکال متفاوت آن، نسبتی وثیق با یکدیگر دارند. این پیوند را حتی در «متعارفترین» دولت سرمایهداری جهان، یعنی آمریکا میتوان رؤیت کرد. بانکها هرگاه به خطر میافتند، دولت ایالات متحده با دستورات اقتصادی و «اقتصاد دستوری» به کمکشان میشتابد، بین سیاستمدار بودن و مدیر کمپانیهای نفتی، اسلحهسازی و کارآفرینی نسبتهای نزدیکتر از «آقازادگی» وجود دارد، بایدن با حکم حکومتی فک و فامیلهایش را عفو میکند و خرواری دیگر از نشانهها که نمایان میسازد دولت و بورژوازی همواره شرکای استثماراند.
بسیار مهم است که تضادها و خصومتها را بشناسیم و بدانیم که بسیاری از آنها نزاع درونطبقهای بورژوازیست، حال آنکه مبارزهء ما بر نزاع کار و سرمایه متمرکز است و رهایی بشر را بر این نبرد پی میگیرد. ما میدانیم که دولت نامِ فاصلهگذاری بورژوازی از خودش است.
راوی
https://t.me/Battlofukraine/15611
رهبر مستضعفین هرازگاهی با چنین اظهارنظرهایی جایگاه خود در مرزبندیهای طبقاتی جامعه را مشخص میسازد و با طبقهٔ بورژوا اعلام بیعت میکند. از منظر جمهوری اسلامی کشور را نه کسانی که کار میکنند، بلکه «اینها» پیش میبرند. شاید در جناحبندی سیاسی آیتالله خامنهای تلاش کند بیطرفی و فراجناحی بودن خود را نمایش دهد، اما وقتی پای اقتصادسیاسی به میان میآید، جناح ایشان مشخص میشود و کارآفرین، بخشخصوصی یا همان طبقهٔ بورژوا با تمام فراکسیونهایش باید از دولت راضی باشند.
ماجرا این نیست که عدهای سادهلوح میپندارند که اقتصاد ایران کمونیستی است و ارتجاع سرخ و سیاه چنین وضعیتی را پدیدآورده، در جهلی حرفهایتر بسیاری با جعل مفهوم خصولتی، این پیشفرض را وضع میکنند که انگار دولت از بخش خصوصی یا همان بورژوازی جدا و مستقل است، اما در حکومت جمهوری اسلامی به شکلی نامأنوس این دو باهم ترکیب شدهاند! مسأله این است که این دو هیچگاه از هم جدا نبودهاند و در تمامی دیکتاتوریهای بورژوازی ورای اشکال متفاوت آن، نسبتی وثیق با یکدیگر دارند. این پیوند را حتی در «متعارفترین» دولت سرمایهداری جهان، یعنی آمریکا میتوان رؤیت کرد. بانکها هرگاه به خطر میافتند، دولت ایالات متحده با دستورات اقتصادی و «اقتصاد دستوری» به کمکشان میشتابد، بین سیاستمدار بودن و مدیر کمپانیهای نفتی، اسلحهسازی و کارآفرینی نسبتهای نزدیکتر از «آقازادگی» وجود دارد، بایدن با حکم حکومتی فک و فامیلهایش را عفو میکند و خرواری دیگر از نشانهها که نمایان میسازد دولت و بورژوازی همواره شرکای استثماراند.
بسیار مهم است که تضادها و خصومتها را بشناسیم و بدانیم که بسیاری از آنها نزاع درونطبقهای بورژوازیست، حال آنکه مبارزهء ما بر نزاع کار و سرمایه متمرکز است و رهایی بشر را بر این نبرد پی میگیرد. ما میدانیم که دولت نامِ فاصلهگذاری بورژوازی از خودش است.
راوی
https://t.me/Battlofukraine/15611