#Part_647✨🔥
#آرامــشـ✨
°•آرکا•°
دستم رو روی دستش گذاشتم و همونطور که نگاهم به رو به رو بود گفتم:خوبی؟
_آره بهترم...آرکا روی بچه ها رو زمین نندازیم مریم از صبحه کلیک کرده روی رقص پاشو دیگه قول میدم فقط همین یه بار رو برقصیم.
مشکل من رقص نبود آرامش زیاد تحرک داشت و می ترسیدم نکنه اتفاقی بیوفته.
_مثل اینکه نمی دونی وضعت چطوریه عزیزم؟
لب و لوچه اش آویزون شد.
_به خدا خوبن پاشو دیگه یه دوره...الکی بقیه رو مشکوک نکن.
نمی خواستم زیاد هم محدودش کنم و نذارم هیچ کاری کنه...اسیرم که نبود!
سری تکون دادم و از جام بلند شد.
دستم رو به طرفش دراز کردم:باشه مادمازل پاشو بریم که قول دادم نذارم آب تو دلت تکون بخوره حیف که دلم نمیاد رو حرفت حرف بزنم.
ذوق زده دستم رو گرفت و از جا بلند شد.
_فدات بشم که.
_خدا نکنه،هر وقت حس کردی سرت گیج میره یا حالت بد شده بهم بگو...باشه؟!
تند تند سری تکون داد.
_چشم چشم چشم.
این توله خودش بچه بود و اونوقت چند وقت دیگه خودش صاحب بچه می شد.
دستش که روی سینه ام قرار گرفت دستم رو پشت کمرش گذاشتم و آروم شروع به همراهی اش کردم.
_آرکا؟
_جان دلم؟
_خیلی خوشحالم از اینکه بلاخره به هم رسیدیم...سه سال پیش همین موقع بود که نبودی و من از نبودت داشتم دیوونه می شدم ولی حالا هم تو کنارمی و هم ثمره ی عشقمون.
بدترین دوران زندگی من همون دوسالی بود که از عشقم دور بودم و حتی با یادآوری اش هم بهم می ریختم،و خداروشکر می کردم که بلاخره تموم شده و رفته.
بوسه ای روی سرش زدم.
_قربونت بشم،ببخش که دو سال عذابت دادم عشقم ولی الان این چیزها مهم نیست عشقم...مهم اینه که الان کنار همیم و خوشبختیم و به هیچ چیز دیگه ای نیاز نداریم،مگه نه؟
_اوهوم...همینکه تو باشی بسمه.
خواستم چیزی بگم که صدای بقیه بلند شد:حالا نوبتی هم که باشه نوبت بوسه...
و همه باهم یکصدا گفتن:عروس دومادو ببوس یالا،یالا یالا یالا...عروس دومادو ببوس یالا،یالا یالا یالا...
دوباره لپ هاش سرخ شد که با خنده گفتم:عروس خانوم می شنوی دیگه؟
مطمئن بودم توی دلش داره بهم فحش میده.
"فرصت طلب"ای نثارم کرد و خودش رو به سمتم کشید و بوسه ی کوتاهی روی لبم نشوند که دوباره صدای سوت و جیغ بلند شد،ماشالله کل جمع هم پایه بودن!
از فرصت استفاده کردم و به سمتش خم شدم و دم گوشش آروم و زمزمه وار گفتم:تا ابد و یک روز عاشقتم آرامشم!
#پایان💛❤️
هفته ی بعد فایل رمان رو توی کانال می ذارم عزیزان که دانلود کنید بخونین و چون ویرایشش کردم و بعضی قسمت هاش رو کم و زیاد کردم پیشنهاد می کنم که فایل رو هم دانلود کنین،یاحق🌹💛
#آرامــشـ✨
°•آرکا•°
دستم رو روی دستش گذاشتم و همونطور که نگاهم به رو به رو بود گفتم:خوبی؟
_آره بهترم...آرکا روی بچه ها رو زمین نندازیم مریم از صبحه کلیک کرده روی رقص پاشو دیگه قول میدم فقط همین یه بار رو برقصیم.
مشکل من رقص نبود آرامش زیاد تحرک داشت و می ترسیدم نکنه اتفاقی بیوفته.
_مثل اینکه نمی دونی وضعت چطوریه عزیزم؟
لب و لوچه اش آویزون شد.
_به خدا خوبن پاشو دیگه یه دوره...الکی بقیه رو مشکوک نکن.
نمی خواستم زیاد هم محدودش کنم و نذارم هیچ کاری کنه...اسیرم که نبود!
سری تکون دادم و از جام بلند شد.
دستم رو به طرفش دراز کردم:باشه مادمازل پاشو بریم که قول دادم نذارم آب تو دلت تکون بخوره حیف که دلم نمیاد رو حرفت حرف بزنم.
ذوق زده دستم رو گرفت و از جا بلند شد.
_فدات بشم که.
_خدا نکنه،هر وقت حس کردی سرت گیج میره یا حالت بد شده بهم بگو...باشه؟!
تند تند سری تکون داد.
_چشم چشم چشم.
این توله خودش بچه بود و اونوقت چند وقت دیگه خودش صاحب بچه می شد.
دستش که روی سینه ام قرار گرفت دستم رو پشت کمرش گذاشتم و آروم شروع به همراهی اش کردم.
_آرکا؟
_جان دلم؟
_خیلی خوشحالم از اینکه بلاخره به هم رسیدیم...سه سال پیش همین موقع بود که نبودی و من از نبودت داشتم دیوونه می شدم ولی حالا هم تو کنارمی و هم ثمره ی عشقمون.
بدترین دوران زندگی من همون دوسالی بود که از عشقم دور بودم و حتی با یادآوری اش هم بهم می ریختم،و خداروشکر می کردم که بلاخره تموم شده و رفته.
بوسه ای روی سرش زدم.
_قربونت بشم،ببخش که دو سال عذابت دادم عشقم ولی الان این چیزها مهم نیست عشقم...مهم اینه که الان کنار همیم و خوشبختیم و به هیچ چیز دیگه ای نیاز نداریم،مگه نه؟
_اوهوم...همینکه تو باشی بسمه.
خواستم چیزی بگم که صدای بقیه بلند شد:حالا نوبتی هم که باشه نوبت بوسه...
و همه باهم یکصدا گفتن:عروس دومادو ببوس یالا،یالا یالا یالا...عروس دومادو ببوس یالا،یالا یالا یالا...
دوباره لپ هاش سرخ شد که با خنده گفتم:عروس خانوم می شنوی دیگه؟
مطمئن بودم توی دلش داره بهم فحش میده.
"فرصت طلب"ای نثارم کرد و خودش رو به سمتم کشید و بوسه ی کوتاهی روی لبم نشوند که دوباره صدای سوت و جیغ بلند شد،ماشالله کل جمع هم پایه بودن!
از فرصت استفاده کردم و به سمتش خم شدم و دم گوشش آروم و زمزمه وار گفتم:تا ابد و یک روز عاشقتم آرامشم!
#پایان💛❤️
هفته ی بعد فایل رمان رو توی کانال می ذارم عزیزان که دانلود کنید بخونین و چون ویرایشش کردم و بعضی قسمت هاش رو کم و زیاد کردم پیشنهاد می کنم که فایل رو هم دانلود کنین،یاحق🌹💛