#Part_642✨🔥
#آرامــشـ✨
_اه اه چندش.
چشم غره ای رفتم.
خوبه حرف زدن خودش رو هم دیده بودم ها...البته اولین بارم بود که جلوی مریم با آرکا اینطوری حرف می زدم چون جلوی کسی با آرکا صحبت نمی کردم راحت نبودم.
_زهرمار...از تو که بدتر نیستم.
_خوب تو اینطور حرف زدن بهت نمیاد... همون آرامش شر و شیطون و غد بیشتر بهت میاد.
_حالا دیگه باید عادت کنی دیگه حالا بگیر بخواب که خیلی خسته ام.
چپ چپ نگاهم کرد و سرش رو روی بالشت گذاشت.
_به خدا که تو خیلی خیلی ریلکسی.
_دیگه من آرامشم دیگه.
همونطور که خیره به سقف بود گفت:ولی بی شوخی خوش به حالت آرامش که شوهرت وسط مهمونی بهت زنگ می زنه و نگرانته.
می خواستم بگم آرین هم کم از آرکا نداشت ولی خوب آرکا نگران جفتمون بود که راه به راه زنگ می زد و حالمون رو می پرسید.
لبخندی زدم.
من واقعا حاضر نبودم آرکا رو با دنیا عوض کنم همونطور که اون هر دقیقه به فکرم بود و نگرانم بود من هم به فکرش بودم.
ابرویی بالا انداختم.
_دیگه همچین شوهری کم گیر میاد دیگه...حالا هم انقدر فکر و خیال نکن دیگه بگیر بخواب نصفه شبه.
تک خنده ای کرد و باشه ای گفت.
_خوابای خوب ببینی عروس خانوم شبت خوش.
"شب خوش"ای گفتم و چشم هام رو بستم و طولی نکشید که چشم هام گرم شد و به خواب رفتم.
***
با شنیدن صدای جیغ جیغ مریم بالشت رو به سرم چسبوندم و با صدای حرصی ای گفتم:وای چته اول صبحی؟
_پاشو دیگه اه مثل خرس گرفتی خوابیدی.
_دو دقیقه ساکت شو ساعت چنده مگه از الان جیغ جیغ هات رو شروع کردی؟
_هفت یعنی شوهرت اومده اون پایین نشسته ولی تو هنوز کپیدی.
#آرامــشـ✨
_اه اه چندش.
چشم غره ای رفتم.
خوبه حرف زدن خودش رو هم دیده بودم ها...البته اولین بارم بود که جلوی مریم با آرکا اینطوری حرف می زدم چون جلوی کسی با آرکا صحبت نمی کردم راحت نبودم.
_زهرمار...از تو که بدتر نیستم.
_خوب تو اینطور حرف زدن بهت نمیاد... همون آرامش شر و شیطون و غد بیشتر بهت میاد.
_حالا دیگه باید عادت کنی دیگه حالا بگیر بخواب که خیلی خسته ام.
چپ چپ نگاهم کرد و سرش رو روی بالشت گذاشت.
_به خدا که تو خیلی خیلی ریلکسی.
_دیگه من آرامشم دیگه.
همونطور که خیره به سقف بود گفت:ولی بی شوخی خوش به حالت آرامش که شوهرت وسط مهمونی بهت زنگ می زنه و نگرانته.
می خواستم بگم آرین هم کم از آرکا نداشت ولی خوب آرکا نگران جفتمون بود که راه به راه زنگ می زد و حالمون رو می پرسید.
لبخندی زدم.
من واقعا حاضر نبودم آرکا رو با دنیا عوض کنم همونطور که اون هر دقیقه به فکرم بود و نگرانم بود من هم به فکرش بودم.
ابرویی بالا انداختم.
_دیگه همچین شوهری کم گیر میاد دیگه...حالا هم انقدر فکر و خیال نکن دیگه بگیر بخواب نصفه شبه.
تک خنده ای کرد و باشه ای گفت.
_خوابای خوب ببینی عروس خانوم شبت خوش.
"شب خوش"ای گفتم و چشم هام رو بستم و طولی نکشید که چشم هام گرم شد و به خواب رفتم.
***
با شنیدن صدای جیغ جیغ مریم بالشت رو به سرم چسبوندم و با صدای حرصی ای گفتم:وای چته اول صبحی؟
_پاشو دیگه اه مثل خرس گرفتی خوابیدی.
_دو دقیقه ساکت شو ساعت چنده مگه از الان جیغ جیغ هات رو شروع کردی؟
_هفت یعنی شوهرت اومده اون پایین نشسته ولی تو هنوز کپیدی.