رابطه متقابل دین، قدرت و منفعت
آنچه سخنانِ محمد پیامبر اسلام یا ائمه شیعه و رویدادهای روایت شده را (فارغ از درستی و نادرستی آنها) به بخشی از حقیقت برای مسلمانان تبدیل کرده (در حالی که بسیاری از سخنان و رویدادها فراموش شدهاند) سه واقعیت بوده است:
۱- قدرت سیاسی و نظامی محمد و همراهانش و پس از وی دولتهایی که از مذهب برای کسب مشروعیت سیاسی خود بهره گرفتند (دین اسلام به عنوان مظاهر بیرونیاش و نه ایمان افراد ماهيتاً یک پدیده سیاسی است) چون بدونِ این قدرتِ نظامی و منابعِ مالی ناشی از آن آموزههای محمد نیز مانند آموزههای صدها فردی بود که اکنون نامشان از یادها رفته یا به عنوانِ مقدس و شاعر و عارف و درویش و سیاستمدار و رهبر فرقه پیروانی اندک یا مقبرهای در اطراف و اکناف عالم دارند.
۲- مورد اعتماد واقع شدنِ وی در میان اقشاری از جامعه که باورهای وی را بسط دادند و ترویج این افکار در جهت منافع آنها بوده است. گرفتنِ طرف محمد و حامیان وی در حجاز آن روز (غیر از چند نفری که به وی قبل از کسب قدرت پیوستند) و دیگر جوامع فتح شده در برخی اقشار و گروهها (مثل تجار) مشخصاً مبتنی بر پیگیری و کسبِ منافع بوده است.
۳- روحیه جهانگشایی و اقتدارگراییِ ناشی از رهیافتِ تهاجمیِ محمد و پیروانش که این نظام باور را از یک مجموعه باور قبیلهای به مجموعهای قدرتمند در سطح جهانی مبدل ساخت (حاکمانِ امروزِ جمهوری اسلامی تلاش میکنند همین رهیافت را دنبال نمایند). بدونِ این روحیه و عزم، محمد و قبیلهاش مبشرانِ یک دینِ تازه در دنیا نمیبودند و مثل تمامیِ قبایلِ دیگر در دنیای امروز به جهتِ سنتهای بومی و قومیِ آنها موردِ مطالعه واقع میشدند. به عنوانِ نمونه پایهگذاریِ سنت حج به عنوانِ ضرورتی برای تمامیِ مسلمانان در واقع سنتی برای به بار نشاندنِ امپراطوری است که البته رنگ و بوی دینی بدان داده شده است.
@AtheistsChannel
آنچه سخنانِ محمد پیامبر اسلام یا ائمه شیعه و رویدادهای روایت شده را (فارغ از درستی و نادرستی آنها) به بخشی از حقیقت برای مسلمانان تبدیل کرده (در حالی که بسیاری از سخنان و رویدادها فراموش شدهاند) سه واقعیت بوده است:
۱- قدرت سیاسی و نظامی محمد و همراهانش و پس از وی دولتهایی که از مذهب برای کسب مشروعیت سیاسی خود بهره گرفتند (دین اسلام به عنوان مظاهر بیرونیاش و نه ایمان افراد ماهيتاً یک پدیده سیاسی است) چون بدونِ این قدرتِ نظامی و منابعِ مالی ناشی از آن آموزههای محمد نیز مانند آموزههای صدها فردی بود که اکنون نامشان از یادها رفته یا به عنوانِ مقدس و شاعر و عارف و درویش و سیاستمدار و رهبر فرقه پیروانی اندک یا مقبرهای در اطراف و اکناف عالم دارند.
۲- مورد اعتماد واقع شدنِ وی در میان اقشاری از جامعه که باورهای وی را بسط دادند و ترویج این افکار در جهت منافع آنها بوده است. گرفتنِ طرف محمد و حامیان وی در حجاز آن روز (غیر از چند نفری که به وی قبل از کسب قدرت پیوستند) و دیگر جوامع فتح شده در برخی اقشار و گروهها (مثل تجار) مشخصاً مبتنی بر پیگیری و کسبِ منافع بوده است.
۳- روحیه جهانگشایی و اقتدارگراییِ ناشی از رهیافتِ تهاجمیِ محمد و پیروانش که این نظام باور را از یک مجموعه باور قبیلهای به مجموعهای قدرتمند در سطح جهانی مبدل ساخت (حاکمانِ امروزِ جمهوری اسلامی تلاش میکنند همین رهیافت را دنبال نمایند). بدونِ این روحیه و عزم، محمد و قبیلهاش مبشرانِ یک دینِ تازه در دنیا نمیبودند و مثل تمامیِ قبایلِ دیگر در دنیای امروز به جهتِ سنتهای بومی و قومیِ آنها موردِ مطالعه واقع میشدند. به عنوانِ نمونه پایهگذاریِ سنت حج به عنوانِ ضرورتی برای تمامیِ مسلمانان در واقع سنتی برای به بار نشاندنِ امپراطوری است که البته رنگ و بوی دینی بدان داده شده است.
@AtheistsChannel