حکمتِ نقل قول
نقلِ قول اگر دقیق انتخاب شده باشد، به طرز عجیبی رادیکال است، به ویژه اگر شرحی بر آن نوشته نشده باشد و خصلتِ تاریخیماتریالیستیِ کلام حفظ شده باشد. آوردنِ نقل قولی از صدر اسلام افراد زیادی را خشمگین میکند. در این خشم اما حقیقتی وجود دارد: ناهمخوانی و ناکاراییِ اسلام در دنیای جدید.
بیگانگی و فاصله اسلام با دنیای جدید به حدی است که حتی مسلمانانِ معتقد هم نمیتوانند باور کنند اسلام همان متون صفحات کتابهای تارﯾﺨﯽ است اگر چه راوﯾﺎﻥ آﻥها مسلمانان هستند. برخی تلاش میکنند این بحران را با انتزاعیسازی اسلام، تفكيکِ اسلام و مسلمانان و ارجاع به قرآن حل کنند، اما پس از پی بردن به ناهمخوانیِ آیات قرآن با دنیای جدید، دچار پسرفت میشوند و میگویند: این تفسیر صحیح نیست ﻭ بایست به کارشناسان مراجعه کرد.
ﺍﻣﺎ در دنیای کارشناسان نیز چیزی دستگیرشان نمیگردد و در نهايت نومیدانه به حرفِ اولشان بر میگردند: قرآن یگانه سند معتبر است. این سرگردانی و دور باطل ریشه در بیگانگی و ناهمخوانیِ اسلام با دنیای جدید دارد. مسلمانان بیش از غیر مسلمانان از ﺩﯾﻦشان بیخبر و با آن بیگانهاند.
در بیگانگیِ آنها همین قدر بس که حتی چگونگی ازدواج پیامبر و خلفاء نیز برای آنها باور کردنی نیست و دنیای آنها را به هم میریزد. در چنین وضعیتی از نقل قول میتوان به عنوانِ یک شوکِ الکتریکی استفاده کرد که با ایجاد تکانه در روانهای مریض، میلِ واقعیتگرایی را در آنان بیدار میکند. آنان میتوانند خشمگین شوند و ربط نقل قولها به اسلام را انکار نمایند ولی گفتار اثر وجودی دارد و آنان نمیتوانند تأثیر نقل قولها را از ذهن و روانشان پاک کنند.
روانهای تنبلی را که با نقل قولها ویروسی شدهاند، فقط میتوان با نقل درمان کرد. حکمتِ نقل قول شاید همین باشد که سرشتِ یادآورانه دارد و نسبتِ ما با جهان را نشان میدهد. خشم و قهرها در برابر نقل قولهایی از اسلام اولیه را ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ بر همین مبنا توضیح داد. آﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ نقل ﺭﻭﺍﯾﺎت و متون تاريخی نوشته شده توسط مسلمانان ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺗﺮﺣﻢﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺰﯼ ﺑﺎ ﺍﺳﻼﻡ ناآشنا و بیگانهاند!
@AtheistsChannel
نقلِ قول اگر دقیق انتخاب شده باشد، به طرز عجیبی رادیکال است، به ویژه اگر شرحی بر آن نوشته نشده باشد و خصلتِ تاریخیماتریالیستیِ کلام حفظ شده باشد. آوردنِ نقل قولی از صدر اسلام افراد زیادی را خشمگین میکند. در این خشم اما حقیقتی وجود دارد: ناهمخوانی و ناکاراییِ اسلام در دنیای جدید.
بیگانگی و فاصله اسلام با دنیای جدید به حدی است که حتی مسلمانانِ معتقد هم نمیتوانند باور کنند اسلام همان متون صفحات کتابهای تارﯾﺨﯽ است اگر چه راوﯾﺎﻥ آﻥها مسلمانان هستند. برخی تلاش میکنند این بحران را با انتزاعیسازی اسلام، تفكيکِ اسلام و مسلمانان و ارجاع به قرآن حل کنند، اما پس از پی بردن به ناهمخوانیِ آیات قرآن با دنیای جدید، دچار پسرفت میشوند و میگویند: این تفسیر صحیح نیست ﻭ بایست به کارشناسان مراجعه کرد.
ﺍﻣﺎ در دنیای کارشناسان نیز چیزی دستگیرشان نمیگردد و در نهايت نومیدانه به حرفِ اولشان بر میگردند: قرآن یگانه سند معتبر است. این سرگردانی و دور باطل ریشه در بیگانگی و ناهمخوانیِ اسلام با دنیای جدید دارد. مسلمانان بیش از غیر مسلمانان از ﺩﯾﻦشان بیخبر و با آن بیگانهاند.
در بیگانگیِ آنها همین قدر بس که حتی چگونگی ازدواج پیامبر و خلفاء نیز برای آنها باور کردنی نیست و دنیای آنها را به هم میریزد. در چنین وضعیتی از نقل قول میتوان به عنوانِ یک شوکِ الکتریکی استفاده کرد که با ایجاد تکانه در روانهای مریض، میلِ واقعیتگرایی را در آنان بیدار میکند. آنان میتوانند خشمگین شوند و ربط نقل قولها به اسلام را انکار نمایند ولی گفتار اثر وجودی دارد و آنان نمیتوانند تأثیر نقل قولها را از ذهن و روانشان پاک کنند.
روانهای تنبلی را که با نقل قولها ویروسی شدهاند، فقط میتوان با نقل درمان کرد. حکمتِ نقل قول شاید همین باشد که سرشتِ یادآورانه دارد و نسبتِ ما با جهان را نشان میدهد. خشم و قهرها در برابر نقل قولهایی از اسلام اولیه را ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ بر همین مبنا توضیح داد. آﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ نقل ﺭﻭﺍﯾﺎت و متون تاريخی نوشته شده توسط مسلمانان ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺗﺮﺣﻢﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺰﯼ ﺑﺎ ﺍﺳﻼﻡ ناآشنا و بیگانهاند!
@AtheistsChannel