پیدایش نوروز در ایران (۲)
در کتاب برهان قاطع در خصوص پیدایش نوروز آمده است که: ..او «جم» سیر عالم میکرد، چون به آذربایجان رسید روزی بود که آفتاب به نقطه اول حمل آمده بود، فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی بر سر نهاده بر آن تخت نشست، چون آفتاب طلوع کرد شعاع و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد و چون به زبان پهلوی شعاع را «شید» میگویند، این لفظ را بر «جم» افزدوند و «جمشید» گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم بر پا کردند و آن روز را نوروز نام نهادند.¹
طبری مورخ معروف پیدایش نوروز را مربوط به دادگری و ظلمستیزی جمشید دانسته و مینویسد: «جمشید علما را فرمود که آن روز که من به مظالم بنشستم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین، پس آن روز رسم کردند».²
ابوریحان بیرونی نیز پرواز جمشید پیشدادی را آغاز جشن نوروز میداند و می نویسد: «چون جمشید برای خود گردونه ساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یاد بود آن روز در تاب مینشینند و تاب میخوردند».³
گردیزی معتقد است که جمشید جشن نوروز را به شکرانه این امر که خداوند «گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بوده،⁴ برگزار کرد و در همین روز بود که «جمشید بر گوسالهای نشست و به سوی جنوب رفت به حرب{=جنگ} دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرده⁵ و بالاخره حکیم عمر خیام نیشابوری مینویسد که جمشید پیشدادی به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل نوروز را جشن گرفت؛ سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را در دور بود، یکی آن که هر سیصد و پنج شبانه روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتوان از آمدن، چه هر سال از مدت (آن) همی کم شود، و چون جمشید آن روز دریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.⁶ بر اساس متن کتاب آیین مزدیسنا نوروز از جشن های بزرگ و با اهمیت ایرانیان است و در آن روز فرخنده جمشید پیشدادی بسر تخت پادشاهی ایران زمین نشسته است.
پینوشتها:
١- برهان قاطع، ابن خلف تبریزی، تصحیح محمد عباسی، انتشارات فریدون علمی، بی تا، ص ١۵٢.
٢- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد اول، نشر اساطیر، تهران، ١٣۵٢، ص ٢١.
٣- آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، امیر کبیر، تهران، ١٣۶٣، ص ٣٢٧.
۴- زينالأخبار، گردیزی، نشر دنیای کتاب، چاپ دوم، تهران، ١٣٨۵، ص ٣٣.
۵- همان، ص ۵١۴.
۶- نوروزنامه، منسوب به عمربن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش على حصوری، نشر مطهری تهران، ١٣٨٧، ص ١٣.
بنمایه: دشتی، رضا (١٣٨۶): جشنهای ملی ایرانیان، چاپ اول، تهران: نشر موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. ص ٢۵-٢۶.
🆔 @Arshtad
در کتاب برهان قاطع در خصوص پیدایش نوروز آمده است که: ..او «جم» سیر عالم میکرد، چون به آذربایجان رسید روزی بود که آفتاب به نقطه اول حمل آمده بود، فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی بر سر نهاده بر آن تخت نشست، چون آفتاب طلوع کرد شعاع و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد و چون به زبان پهلوی شعاع را «شید» میگویند، این لفظ را بر «جم» افزدوند و «جمشید» گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم بر پا کردند و آن روز را نوروز نام نهادند.¹
طبری مورخ معروف پیدایش نوروز را مربوط به دادگری و ظلمستیزی جمشید دانسته و مینویسد: «جمشید علما را فرمود که آن روز که من به مظالم بنشستم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین، پس آن روز رسم کردند».²
ابوریحان بیرونی نیز پرواز جمشید پیشدادی را آغاز جشن نوروز میداند و می نویسد: «چون جمشید برای خود گردونه ساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یاد بود آن روز در تاب مینشینند و تاب میخوردند».³
گردیزی معتقد است که جمشید جشن نوروز را به شکرانه این امر که خداوند «گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بوده،⁴ برگزار کرد و در همین روز بود که «جمشید بر گوسالهای نشست و به سوی جنوب رفت به حرب{=جنگ} دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرده⁵ و بالاخره حکیم عمر خیام نیشابوری مینویسد که جمشید پیشدادی به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل نوروز را جشن گرفت؛ سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را در دور بود، یکی آن که هر سیصد و پنج شبانه روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتوان از آمدن، چه هر سال از مدت (آن) همی کم شود، و چون جمشید آن روز دریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.⁶ بر اساس متن کتاب آیین مزدیسنا نوروز از جشن های بزرگ و با اهمیت ایرانیان است و در آن روز فرخنده جمشید پیشدادی بسر تخت پادشاهی ایران زمین نشسته است.
پینوشتها:
١- برهان قاطع، ابن خلف تبریزی، تصحیح محمد عباسی، انتشارات فریدون علمی، بی تا، ص ١۵٢.
٢- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد اول، نشر اساطیر، تهران، ١٣۵٢، ص ٢١.
٣- آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، امیر کبیر، تهران، ١٣۶٣، ص ٣٢٧.
۴- زينالأخبار، گردیزی، نشر دنیای کتاب، چاپ دوم، تهران، ١٣٨۵، ص ٣٣.
۵- همان، ص ۵١۴.
۶- نوروزنامه، منسوب به عمربن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش على حصوری، نشر مطهری تهران، ١٣٨٧، ص ١٣.
بنمایه: دشتی، رضا (١٣٨۶): جشنهای ملی ایرانیان، چاپ اول، تهران: نشر موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. ص ٢۵-٢۶.
🆔 @Arshtad