خلاصه ای از مناظره شب گذشته
در شب گذشته مناظره جذابی با آقای امیری داشتم که بیشتر حول محور رنج های گزاف و شرور طبیعی گذشت.
آقای امیری معتقد است که برخی مصادیق تراژیک رنج به خصوص در حیوانات سبب میشود که حداقل احتمال وجود خداوند به عنوان عالم و قادر مطلق را کاهش میدهد.
گوزنی باردار را تصور کنید که در هنگام فرار پایش به شاخه درختی گیر کرده و به طرز فجیعی زمین میخورد و سگ های وحشی او و کودکش را میدرند.
آقای امیری معتقد است همین که ما با علم ناکافی فعلی هیچ دلیلی برای این واقعه نمیبینیم پس این رنج بی دلیل است.
در پاسخ من ۴ مسئله را مطرح کردم که متاسفانه چندان مورد توجه و پاسخ ایشان قرار نگرفت. من معتقدم در ارائه هر شکل از برهان شر، باید چهار مسئله حل شوند.
۱) تعریف شر. ما باید تعریف مشخصی از شر ارائه کنیم تا بتوانیم چیزی به عنوان برهان شر اقامه کنیم. از نظر من تقلیل شر به رنج در این موضوع جذابیت برهان شر را از بین میبرد چون صرف وجود رنج به عنوان بخش جدایی ناپذیر حیات مادی، نمیتواند صدور شر از خداوند را ثابت کند. در حقیقت تنها جهان ممکن، جهان محدود است که در هر جهان محدودی مجموعه ای از ناکارآمدی ها و ناخوشایندی ها رخ خواهد داد که با شر اخلاقی متفاوت است.
۲) نظرگاه جماعتی و هویتی انسان. در این خصوص من نکته ای را مطرح کردم که در آن ادعای گزاف بودن یا اصلا شر بودن یک رنج بخشی از هویت اجتماعی ماست. رنج های مسیح بر صلیب در یک جماعت مسیحی عین خیر تلقی میشود، یک جماعت سرخ پوست میتواند همین گوزن در حال رنج را به عنوان مقدمه یک امر نیک تفسیر کند و به همین منوال. مسئله من این است که در نگاه یک آتئیست، نمیتوان معیاری ماورای هویت اجتماعی فرد برای تعیین برتری یک ادراک هنجاری یافت چرا که ادراک هنجاری متاخر بر حضور افراد در جماعت خودشان است.
۳) انتظار غیر واقعی از مداخله الهی. جهان محدود مادی، در ذات خود تزاحماتی را دارد. آتشی که میتواند گاه مرا گرم کند، سبب سوختن دست من نیز میشود. اینکه ما انتظار داشته باشیم که خداوند به نفع مداخله کند و هر گاه ناملایمتی بر ما حادث میشود نظام علی را از کار بیاندازد انتظاری غیر واقعی است که خود به شرور گسترده تری از جمله از بین نظام تاثیر گذاری برای موجودات و از بین رفتن اختیار منجر میشود. که نمونه هایی از آن را بررسی کردیم.
۴) دسترسی معرفتی. ما به دو چیز دسترسی معرفتی نداریم
اولا مکانیزم جبران الهی. ما میدانیم که حداقل برخی از رنج ها وجود دارند که قابل جبران هستند. ما دسترسی معرفتی به اینکه دقیقا کدام رنج بی پاسخ میماند نداریم. پس برهان شر تنها میتواند به شروری استناد کند که منطقا جبرانشان محال باشد.
ثانیا مفهومی به نام در هم تنیدگی علی وجود دارد که ما دقیقا نمیدانیم اگر تغییر در نظام علی حاصل شود چه رخدادهای دیگری حادث میشود. در واقع ما دسترسی معرفتی نداریم که آیا جهان آلترناتیو ما که یک رنج کمتر دارد آیا اولا ممکن است و ثانیا آیا مطلوبیت دارد یا رنج های گسترده تری را شامل میشود.
لازم به ذکر است که اعتقاد به عدم دسترسی معرفتی در مسئله شرور، هیچ ربطی به مغالطه توسل به ندانستن یا ad hoc ندارد. نمونه مغالطه ad hoc زمانی است که عدم دسترسی معرفتی ما موجه نباشد. اینکه وقتی ما برای وجود تک شاخ به عدم دسترسی معرفتی مراجعه کنیم بی دلیل و مغالطه آمیز است اما عدم دسترسی معرفتی ما به تمام برنامه های الهی امری موجه است که در صورت وجود خدا میتوانیم احتمال قوی بدهیم که برخی برنامه های او را نمیدانیم.
@AnalyticalPhilosophy1
در شب گذشته مناظره جذابی با آقای امیری داشتم که بیشتر حول محور رنج های گزاف و شرور طبیعی گذشت.
آقای امیری معتقد است که برخی مصادیق تراژیک رنج به خصوص در حیوانات سبب میشود که حداقل احتمال وجود خداوند به عنوان عالم و قادر مطلق را کاهش میدهد.
گوزنی باردار را تصور کنید که در هنگام فرار پایش به شاخه درختی گیر کرده و به طرز فجیعی زمین میخورد و سگ های وحشی او و کودکش را میدرند.
آقای امیری معتقد است همین که ما با علم ناکافی فعلی هیچ دلیلی برای این واقعه نمیبینیم پس این رنج بی دلیل است.
در پاسخ من ۴ مسئله را مطرح کردم که متاسفانه چندان مورد توجه و پاسخ ایشان قرار نگرفت. من معتقدم در ارائه هر شکل از برهان شر، باید چهار مسئله حل شوند.
۱) تعریف شر. ما باید تعریف مشخصی از شر ارائه کنیم تا بتوانیم چیزی به عنوان برهان شر اقامه کنیم. از نظر من تقلیل شر به رنج در این موضوع جذابیت برهان شر را از بین میبرد چون صرف وجود رنج به عنوان بخش جدایی ناپذیر حیات مادی، نمیتواند صدور شر از خداوند را ثابت کند. در حقیقت تنها جهان ممکن، جهان محدود است که در هر جهان محدودی مجموعه ای از ناکارآمدی ها و ناخوشایندی ها رخ خواهد داد که با شر اخلاقی متفاوت است.
۲) نظرگاه جماعتی و هویتی انسان. در این خصوص من نکته ای را مطرح کردم که در آن ادعای گزاف بودن یا اصلا شر بودن یک رنج بخشی از هویت اجتماعی ماست. رنج های مسیح بر صلیب در یک جماعت مسیحی عین خیر تلقی میشود، یک جماعت سرخ پوست میتواند همین گوزن در حال رنج را به عنوان مقدمه یک امر نیک تفسیر کند و به همین منوال. مسئله من این است که در نگاه یک آتئیست، نمیتوان معیاری ماورای هویت اجتماعی فرد برای تعیین برتری یک ادراک هنجاری یافت چرا که ادراک هنجاری متاخر بر حضور افراد در جماعت خودشان است.
۳) انتظار غیر واقعی از مداخله الهی. جهان محدود مادی، در ذات خود تزاحماتی را دارد. آتشی که میتواند گاه مرا گرم کند، سبب سوختن دست من نیز میشود. اینکه ما انتظار داشته باشیم که خداوند به نفع مداخله کند و هر گاه ناملایمتی بر ما حادث میشود نظام علی را از کار بیاندازد انتظاری غیر واقعی است که خود به شرور گسترده تری از جمله از بین نظام تاثیر گذاری برای موجودات و از بین رفتن اختیار منجر میشود. که نمونه هایی از آن را بررسی کردیم.
۴) دسترسی معرفتی. ما به دو چیز دسترسی معرفتی نداریم
اولا مکانیزم جبران الهی. ما میدانیم که حداقل برخی از رنج ها وجود دارند که قابل جبران هستند. ما دسترسی معرفتی به اینکه دقیقا کدام رنج بی پاسخ میماند نداریم. پس برهان شر تنها میتواند به شروری استناد کند که منطقا جبرانشان محال باشد.
ثانیا مفهومی به نام در هم تنیدگی علی وجود دارد که ما دقیقا نمیدانیم اگر تغییر در نظام علی حاصل شود چه رخدادهای دیگری حادث میشود. در واقع ما دسترسی معرفتی نداریم که آیا جهان آلترناتیو ما که یک رنج کمتر دارد آیا اولا ممکن است و ثانیا آیا مطلوبیت دارد یا رنج های گسترده تری را شامل میشود.
لازم به ذکر است که اعتقاد به عدم دسترسی معرفتی در مسئله شرور، هیچ ربطی به مغالطه توسل به ندانستن یا ad hoc ندارد. نمونه مغالطه ad hoc زمانی است که عدم دسترسی معرفتی ما موجه نباشد. اینکه وقتی ما برای وجود تک شاخ به عدم دسترسی معرفتی مراجعه کنیم بی دلیل و مغالطه آمیز است اما عدم دسترسی معرفتی ما به تمام برنامه های الهی امری موجه است که در صورت وجود خدا میتوانیم احتمال قوی بدهیم که برخی برنامه های او را نمیدانیم.
@AnalyticalPhilosophy1