عبدالجبار کاکایی یه شعر غمگینی داره درباره کبوتر که میگه :
رفتی و سنگا شکستن بالتو
اومدی هیشکی نپرسید حالتو
دیدی آسمون خراب شد سر ما؟
غصه شد وصله ی بال و پر ما
بعضیا دشمنای خونی شدن
بعضیا غول بیابونی شدن . . .
به نظرم این شعر خیلی بیشتر به حال ادما نزدیکه تا کبوتر.
رفتی و سنگا شکستن بالتو
اومدی هیشکی نپرسید حالتو
دیدی آسمون خراب شد سر ما؟
غصه شد وصله ی بال و پر ما
بعضیا دشمنای خونی شدن
بعضیا غول بیابونی شدن . . .
به نظرم این شعر خیلی بیشتر به حال ادما نزدیکه تا کبوتر.