چرا پسرها پرنسس شدند؟!
طنزهای رایج، یکی از بهترین راههای شناخت جامعهاند. شوخیهایی که حالا به خصوص در فضای مجازی فراگیر شدهاند و ظاهرا نشان از تغییرات مردان کنونی است. مانند «مردا قدیما میرفتن جنگ، الان قهر می کنند تازه چتا رو هم دو طرفه پاک میکنن» یا نمونه دیگر: «الان دیگه پسرها پرنسس شدن انتظار دارن ما پیشنهاد بدیم نازشونو بکشیم و با ماشین بریم دنبالشون!» اغلب زنان و دختران هستند که این شیرینزبانیهای کنایی را در شبکههای اجتماعی پخش و آقایان را ریشخند میکنند و پسرها را مفتخر به لقب پرنسس کردهاند! عنوانی که باری هجوآمیز دارد و اگر موشکافانه و جدی و حقیقی بخواهیم نگاه کنیم حداقل دو مسئله بزرگ عیان میشود:
نخست: زنانِ ایران در صد سال اخیر هر چه جلو آمدهایم تغییرات شگرفی داشتهاند. بدنه اصلی و نیروی محرک آخرین اعتراضات سراسری ایران زنان بودند. زنانی که طبق آمارها پیشرفتی چشمگیر در تحصیل و استقلال مالی داشتهاند. آنان، بسیاری از رسوم و سنتهای جامعه را زنستیز میدانند و حالا بعضیهایشان حتی سودای برابری را هم کافی نمیدانند آنان تقریبا در همه عرصه ها وارد رقابت شدهاند و از این که در رقابت با مردان پیروز شوند و این پیروزی را به گوش جهانیان، برسانند از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. حالا زنان از مسائل کلان اجتماعی گرفته تا ارتباطات خانوادگی مردان را به پرسش و چالش میکشند. اکنون بانوان با نگاهی میکروسکوپی تاریخ و آرشیوها را شخم میزنند و به فراخور حال و شرایط روز مصادیق زن ستیزی را بیرون میکشند و میکوبند بر فرق سر فرهنگ پدرسالار! حال که زنان این گونه در فکر ارتقای مهارتها و به روز شدن خویشاند، چرا ما مردان باید کاملا مثل پدرانمان فکر و عمل کنیم؟ از طرفی هستند زنانی که به مردانگی رویکردی خصمانه دارند نه نقادانه؛ با چنین رویکردی زنان باید منتظر مردانی باشند که تغییر رویه میدهند و از مردانگی به شکل کلاسیک کنار میکشند.
دوم: در این طنز و مزاح، حقایقی مخوف پنهان است. در بسیاری موارد عمیقترین و راستینترین حرفها در شوخیها پنهاناند و باید در شوخیها دنبال جدیترین حرفها باشید. آن هم در فرهنگی که به شکل تاریخی و تجربی هم اهل تعارف است هم رازوَرزی و تقیه. حالا آن امیال هراسانگیز و حیران کننده در این مزاحها کدامند؟ برخی از زنان دوست دارند انواع آزادیها و استقلالها و امکانات را که پیش از این فقط در انحصار مردان بود را دارا باشند اما تن به سختیهای مردانه ندهند. مثلا دوست دارند مثل مردان بپوشند و بگردند و برقصند و در روابط جنسی و عاطفی و حقوق قانونی و شهروندی برابر باشند اما در سربازی و جنگ اعتقادی به برابری ندارند و آن را کاری مردانه میدانند و معتقدند «مردی گفتن زنی گفتن» یا زنان دوست دارند با تمام دگرگونیهای که خودشان داشتهاند (و باز خواهند داشت که اگر با همین صد سال پیش خودمان مقایسه کنیم دود از کلهمان بلند میشوند از شدت تغییرات) چرا انتظار داریم مردان مثل قبل خواستگاری کنند و عشق بورزند؟ زنان با تمام دستاوردهایی که داشتهاند ولی همچنان فرهنگ مردسالار و باورهای سنتی مردانه قربانی میگیرد. هنوز هم هستند مردانی که زنان را دارایی مطلق خود می دانند و نه شنیدن را برنمیتابند. این که حالا ما با پسرانی طرفیم که در صورت دلخوری چت را دوطرفه پاک میکنند بهتر است یا خشونتهای فیزیکی و تحجر؟ این که پسران کنونی با یک نه شنیدن، متمدنانه پی کار خویش میروند بهتر است یا راه افتادن بازیها و تعصب کشیدنهای قدیمی و قیصربازی که هنوز هم رواج دارد؟
این که پسران انتظار دارند نازشان کشیده شود و با دختران به خاطر رسیدن به آنان جان کندن را تجربه کنند آیا یک پاسخ طبیعی و تاریخی نیست؟ پاسخی تاریخی به سدهها ناز کردن دختران؛ پاسخ طبیعی به دههها و نسلها جان کندن پسرها که با هزار بدبختی پول دربیاورند و به استانداردهای دختران نزدیک شوند تا یک بله و یک توجه ناقابل از دختران دریافت کنند. طنزهای رایج علیه مردان از یک پارادوکس عظیم که در وجود بعضی از زنان است پرده برمیدارد. این که تغییر جامعه را فقط در خدمت آسایش و بهرهمندی روزافزون خویش میخواهند...
✍ آقای دغدغه | علیرضا سیف
پ.ن: ادامه دارد...
#فرهنگ #طنز
طنزهای رایج، یکی از بهترین راههای شناخت جامعهاند. شوخیهایی که حالا به خصوص در فضای مجازی فراگیر شدهاند و ظاهرا نشان از تغییرات مردان کنونی است. مانند «مردا قدیما میرفتن جنگ، الان قهر می کنند تازه چتا رو هم دو طرفه پاک میکنن» یا نمونه دیگر: «الان دیگه پسرها پرنسس شدن انتظار دارن ما پیشنهاد بدیم نازشونو بکشیم و با ماشین بریم دنبالشون!» اغلب زنان و دختران هستند که این شیرینزبانیهای کنایی را در شبکههای اجتماعی پخش و آقایان را ریشخند میکنند و پسرها را مفتخر به لقب پرنسس کردهاند! عنوانی که باری هجوآمیز دارد و اگر موشکافانه و جدی و حقیقی بخواهیم نگاه کنیم حداقل دو مسئله بزرگ عیان میشود:
نخست: زنانِ ایران در صد سال اخیر هر چه جلو آمدهایم تغییرات شگرفی داشتهاند. بدنه اصلی و نیروی محرک آخرین اعتراضات سراسری ایران زنان بودند. زنانی که طبق آمارها پیشرفتی چشمگیر در تحصیل و استقلال مالی داشتهاند. آنان، بسیاری از رسوم و سنتهای جامعه را زنستیز میدانند و حالا بعضیهایشان حتی سودای برابری را هم کافی نمیدانند آنان تقریبا در همه عرصه ها وارد رقابت شدهاند و از این که در رقابت با مردان پیروز شوند و این پیروزی را به گوش جهانیان، برسانند از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. حالا زنان از مسائل کلان اجتماعی گرفته تا ارتباطات خانوادگی مردان را به پرسش و چالش میکشند. اکنون بانوان با نگاهی میکروسکوپی تاریخ و آرشیوها را شخم میزنند و به فراخور حال و شرایط روز مصادیق زن ستیزی را بیرون میکشند و میکوبند بر فرق سر فرهنگ پدرسالار! حال که زنان این گونه در فکر ارتقای مهارتها و به روز شدن خویشاند، چرا ما مردان باید کاملا مثل پدرانمان فکر و عمل کنیم؟ از طرفی هستند زنانی که به مردانگی رویکردی خصمانه دارند نه نقادانه؛ با چنین رویکردی زنان باید منتظر مردانی باشند که تغییر رویه میدهند و از مردانگی به شکل کلاسیک کنار میکشند.
دوم: در این طنز و مزاح، حقایقی مخوف پنهان است. در بسیاری موارد عمیقترین و راستینترین حرفها در شوخیها پنهاناند و باید در شوخیها دنبال جدیترین حرفها باشید. آن هم در فرهنگی که به شکل تاریخی و تجربی هم اهل تعارف است هم رازوَرزی و تقیه. حالا آن امیال هراسانگیز و حیران کننده در این مزاحها کدامند؟ برخی از زنان دوست دارند انواع آزادیها و استقلالها و امکانات را که پیش از این فقط در انحصار مردان بود را دارا باشند اما تن به سختیهای مردانه ندهند. مثلا دوست دارند مثل مردان بپوشند و بگردند و برقصند و در روابط جنسی و عاطفی و حقوق قانونی و شهروندی برابر باشند اما در سربازی و جنگ اعتقادی به برابری ندارند و آن را کاری مردانه میدانند و معتقدند «مردی گفتن زنی گفتن» یا زنان دوست دارند با تمام دگرگونیهای که خودشان داشتهاند (و باز خواهند داشت که اگر با همین صد سال پیش خودمان مقایسه کنیم دود از کلهمان بلند میشوند از شدت تغییرات) چرا انتظار داریم مردان مثل قبل خواستگاری کنند و عشق بورزند؟ زنان با تمام دستاوردهایی که داشتهاند ولی همچنان فرهنگ مردسالار و باورهای سنتی مردانه قربانی میگیرد. هنوز هم هستند مردانی که زنان را دارایی مطلق خود می دانند و نه شنیدن را برنمیتابند. این که حالا ما با پسرانی طرفیم که در صورت دلخوری چت را دوطرفه پاک میکنند بهتر است یا خشونتهای فیزیکی و تحجر؟ این که پسران کنونی با یک نه شنیدن، متمدنانه پی کار خویش میروند بهتر است یا راه افتادن بازیها و تعصب کشیدنهای قدیمی و قیصربازی که هنوز هم رواج دارد؟
این که پسران انتظار دارند نازشان کشیده شود و با دختران به خاطر رسیدن به آنان جان کندن را تجربه کنند آیا یک پاسخ طبیعی و تاریخی نیست؟ پاسخی تاریخی به سدهها ناز کردن دختران؛ پاسخ طبیعی به دههها و نسلها جان کندن پسرها که با هزار بدبختی پول دربیاورند و به استانداردهای دختران نزدیک شوند تا یک بله و یک توجه ناقابل از دختران دریافت کنند. طنزهای رایج علیه مردان از یک پارادوکس عظیم که در وجود بعضی از زنان است پرده برمیدارد. این که تغییر جامعه را فقط در خدمت آسایش و بهرهمندی روزافزون خویش میخواهند...
✍ آقای دغدغه | علیرضا سیف
پ.ن: ادامه دارد...
#فرهنگ #طنز